عشق مهیا است و تو آن را پس می زنی
جی۵ لاین:چنین آورده اند که مردی به نزد رامانوجا آمد. رامانوجا یک عارف بود، شخصی کاملا استثنایی، یک فیلسوف، و در عین حال یک عاشق، یک سرسپرده.مردی به نزد او آمد و پرسید: “راه رسیدن […]
جی۵ لاین:چنین آورده اند که مردی به نزد رامانوجا آمد. رامانوجا یک عارف بود، شخصی کاملا استثنایی، یک فیلسوف، و در عین حال یک عاشق، یک سرسپرده.مردی به نزد او آمد و پرسید: “راه رسیدن […]
جی۵ لاین:او دختر رو توی یک مهمونی ملاقات کرد. خیلی برجسته بود، خیلی از پسرها دنبالش بودند؛ اما خودش خیلی ساده بود و هیچکس بهش توجه نمیکرد.آخر مهمانی، دختر را به نوشیدن یک قهوه دعوت […]
جی۵ لاین:هرگز به ذهنم خطور نمی کرد که بلیت هواپیمای ما، برای من دو سره و برای « جان» یکسره باشد. ما به نیویورک می رفتیم تا همسرم، « جان» سومین عمل جراحی قلب باز […]
جی۵ لاین:استادى از شاگردانش پرسيد:“چرا ما وقتى عصبانى هستيم داد میزنيم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگين هستند صدايشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟” شاگردان فکرى کردند و يکى از آنها گفت:“چون در […]
جی۵ لاین:استاد پیر در حال مرگ بود و می گفت که آخرین بعدازظهرش خواهد بود. مریدان و دوستانش به دیدن اوآمده بودند. او دوستداران زیادی داشت و همه می آمدند، از راه های درو و […]
جی۵ لاین:دختری ازدواج کرد، ولی هرگز نمی توانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جر و بحث می کردند، عاقبت یک روز دختر نزد دارو سازی که دوست صمیمی پدرش بود […]
جی۵ لاین:پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانهات، کودکیهایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم. میخواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، […]
جی۵ لاین:دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله گرفت و بستری شد، نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش […]
جی۵ لاین:.مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا میکرد که زیبا ترین قلب را در آن شهر دارد. جمعیت زیادی گرد آمدند.قلب او کاملا سالم بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده […]
جی۵ لاین:استاد از دانشجویان رشته ی جامعه شناسی خواسته بود تا به کوچه پس کوچه های کثیف و پر جمعیت بالتیمور بروند و سوابق 200 پسر نوجوان را گرد آورند. سپس از آنها خواسته بود […]
جی۵ لاین:از دوازده سالگی هر سال روز تولدم یک دسته گل یاس سفید بسیار زیبا برایم فرستاده می شد ،بدون این که نام و نشانی از فرستنده داشته باشد .مدت ها برای پیدا کردن فرستنده […]
جی۵ لاین:مادر من فقط یك چشم داشت. من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود.اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت.یك روز […]
جی۵ لاین:در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان ز;وجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه می کردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین […]
جی۵ لاین:در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه ی احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش، عشق و باقی احساسات. روزی به همه ی آنها اعلام شد که جزیره در […]
جی۵ لاین:پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر خرج تحصیل خود را بدست می آورد، یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. […]
جی۵ لاین:درویشی قصه زیر را تعریف می کرد: یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است […]