ما خیلی نگرانیم چون تو نمی توانی خوب رانندگی کنی

جی5 لاین: هنوز چند روزی از جشن تولد 19 سالگی سوزان نگذشته بود که تصمیم گرفت گواهی نامه رانندگی اش را بگیرد. از آنجایی که پس انداز او تنها برای گذراندن دوره های آموزشی کافی بود ؛ کتاب های مورد نیازش را از دوستانش قرض گرفت. در اوایل شروع کلاس ها ترس عجیبی سوزان را فرا گرفت. مدام به این فکر می کرد که در حین رانندگی با خطرات غیر قابل پیش بینی مواجه شود و یا جان خود و سایرین را به خطر بیندازد.
بدتر از همه این بود که معلم و اطرافیانش همگی می گفتند: ما خیلی نگران تو هستیم. تو نمی توانی خوب رانندگی کنی چون سرعتت در یادگیری بسیار کند است و از طرف دیگر خیلی هم بلندپروازی. با وجود همه این حرفها سوزان واقعا عزمش را جزم کرد و به خودش قول داد که تا آخر همان دوره آموزشی گواهی نامه اش را با موفقیت بگیرد. به جای بال و پر دادن به افکار منفی هر شب قبل از خواب این صحنه ها را تجسم می کرد که خندان و آرام در اطراف شهر رانندگی می کند. روزها یکی یکی می گذشتند و هرروز اعتماد به نفس و مهارتش بهتر از روز قبل می شد طوری که معلم و همه دوستانش او را مورد تحسین قرار می دادند. بالاخره روز موعود فرا رسید و سوزان موفق شد گواهی نامه رانندگی اش را بگیرد و توانست آنقدر در رانندگی مهارت پیدا کند که یکی از بهترین رانندگان میان اطرافیان و دوستانش باشد.

جی5 لاین . کام
منبع اصلی :  thesecret
منبع تصویر: evidence based living
ترجمه: فیروزه جمشیدی
بازنگری و انتشار: حوریه جعفری

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
16 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
trackback

[…] بالاخره قورباغه ها مهاجرت را آغاز کردند. پدر و مادر در طول راه همواره از ناتوانی بچه ها صحبت کردند تا بالاخره به گودال رسیدند. آن ها پریدند، نوبت بچه ها بود. بچه قورباغه ها  یک به یک می پریدند و در گودال می افتادند! پدر و مادر نگاهی به پشت سر انداختند و دیدند که تنها یکی از فرزندانشان توانسته از گودال بگذرد! او فرزند ناشنوایشان بود که گفته های آنها را نشنیده بود. گاهی بهتر است صحبت های افرادی را که باعث ناامیدی و عقب نشینی ما از اهدافمان می شوند را نادیده بگیریم. مانند داستان ما… بیشتر بخوانید

trackback

[…] ما خیلی نگرانیم چون تو نمی توانی خوب رانندگی کنی […]

trackback

[…] ما خیلی نگرانیم چون تو نمی توانی خوب رانندگی کنی […]