جی۵ لاین: یک روز گرم شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال آن برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین با ر این کار را با غرور خاصی تکرار کرد تا اینکه تمام برگها جدا شدند. شاخه از کارش بسیار لذت می برد. برگی سبز و درشت و زیبا به انتهای شاخه محکم چسبیده بود و همچنان در برابر افتادن مقاومت می کرد. در این حین، باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرفنظر کرد. بعد از رفتن باغبان، مشاجره بین شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند تا اینکه به ناچار برگ با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد از شاخه جدا شد و بر روی زمین قرار گرفت. باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، بی درنگ با یک ضربه آن را از بیخ کند. شاخه بدون آنکه مجال اعتراض داشته باشد ، بر روی زمین افتاد. ناگهان صدای برگ جوان را شنید که می گفت:” اگر چه به خیالت زندگی ناچیزم در دست تو بود ، ولی هیمن خیال واهی پرده ای بود بر چشمان واقع نگرت که فراموش کنی نشانه حیاتت من بودم.”
- نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات آسیم داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
حس اینکه فکر کنی خیلی خوبی!!!!!! از همه بهتری!!!!!!!!!!چرا باید ب خودمون ببالیم وقتی ک هیچی نیستیم؟؟؟؟؟؟؟
دو چیز در زندگی یک انسان را نابود می کنند:
غرور و خشم
من این داستانن رو اینجوری برداشت کردم
شاخه :وارد کننده مواد مغذر برگ: جوان 20 ساله (مصرف کننده)
شاخه: مناسک شیطان برگ :خون ریختن مردمان بحرین ،فلسطین و…
شاخه : سرپرست بخش صنعتی برگ : کارگر بیچاره در مقابل کارگر پارتی شده
این برداشت من از این نظر بود شاید سخت باشه بدونی چی میگم ولی دلی پر از این چیزا دارم
غرور هدیه شیطان است و عشق هدیه خداوند.
ما هدیه شیطان را به هم میدهیم ولی هدیه خدا را از یکدیگر پنهان میکنیم.
نمیدونم چرا این نظرم درج نمیشه الان بارسومه میفرستم در بهترین نگاه هفته درج نشد خدا کنه اینجا درج شه: با عرض تبریک و خسته نباشید به دوستان عزیزی که اینجا پیدا کردم. این یک هفته ای که بر من گذشت یک سره توی این سایت بودم. کلا از کار و زندگی و امتحان پس فردام شدم. خیلی خوشحالم که دوستان خیلی خوبی پیدا کردم مثل خانم الما، فاطمه، سارا، لی*لا و اقایان عبد الرحیم و محمد.ح و شهبازی. خیلی خوشحالم که حرفام و نظرهایی که میدادم از صمیم قلبم بود. شعرها اونایی بود که از ته ته …ته قلبم… بیشتر بخوانید
مرسی شهرزاد ولی خوشم میاد خیلییی خیلیییی احساساتی هستی پس در انتخاب عشق خیلیی هواست جمع باشه بااین احساسی شما دارین که خیلیی خوب و رو راستی و عشق می ورزی به هرچی خیلیی باید دقت کنی هرقدمی که ور میداری محکم باشه
1. انتخاب شوهر
2. قبول نشدن در دانشگاه که میدونم درس خون هستی و ایشلا میشی و.. (گریه نکن سال بعد هم است)
2.و……….
برادر کوچک شما عبدالرحیم (راستی منم دارم واسه کنکور ارشد میخونم بهمن امسال (مکانیک هستم))
ارزوی موفقیت برای همه..
مرسی. اما من برای انتخاب مرد اینده ام یه معیاری دیگری دارم. شما میگید حواسمو جمع کنم که احساسی نباشم اما من میگم احساسی در میان نخواهد بود با مردی ازدواج خواهم کرد که هیچ وقت عاشقش نباشم.
اگه زندگیتو با عشق شروع کنی رفته رفته عشق ادم کمتر میشه ادم همه اش حسرت گذشتهاش رو میخوره که با چه عشقی زندگیمونو شروع کردیم اما اگه از اول عشق نباشه حسرتهای بعدی هم نخواهد بود. من با مردی ازدواج خواهم کرد که اون عاشقم باشه نه من عاشقه اون. دوست دارم الفبای عشق رو اون یادم بده با عشقش تا من رو عاشق خودش کنه اگه واقعا عاشق باشه.
گمونم منطقی نباشه
تصمیمتو پس گرفتی مبارکت باشه کی بیام جشن؟
تصمیم من عوض نمیشه. چون عاشق هیچ مردی نیستم. امتحانم مونده هیچی نخوندم.
موفق باشید