جی۵ لاین:پیرمردی بود که سال ها به قصد زیارت و انجام مناسک مخصوص در مکان های مقدس در سفر بود.روزی در ساحل رودخانه ای قدم بر می داشت، هنگامی که به طرف دیگر رودخانه نگاه کرد، متوجه شد که ساحل آن طرف نرم و شنی است و قدم برداشتن در آن ساحل به مراتب ساده تر به نظر می رسد. در دل گفت:« باید به طرف دیگر رودخانه بروم.» به او الهام شد از شاخه ی درختی کلکی بسازد و همین کار را هم کرد. سپس کلک را به آب انداخت و به سلامت به طرف دیگر رودخانه رسید. همین که کلک را از رودخانه بیرون کشید و به فکرش رسید:« این کلک به راستی برایم مفید بود. سخت کار و تلاش کردم تا آن را ساختم. نمی توانم آن را اینجا رها کنم، آن را با خود خواهم برد.» آن مرد کلک را به دوش کشید و هر کجا که می رفت آن را با خود می برد و هر جا که خسته می شد آن را به پشت می گذاشت. چنین شد که سفر او در ساحل طرف مقابل رودخانه به مراتب دشوارتر و سخت تر از گذشته شد.
نکته: زمانی فرا می رسد که حتی چیز مفیدی که استفاده ی زیادی به ما رسانده است و دیگر نیازی به آن نداریم، برای ما دردسرساز می شود. باید آنچه را که به آن نیازی نداریم رها کنیم، چرا که ما را از پای خواهد انداخت.
- نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات نسل نو اندیش داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
سه چیز عامل دردسر است:
طمع ، جهل ، کفران نعمت
یک فکر منفی که سالها آن را پرورش دهیم سیلی مخرب است که قطره قطره انباشته شده است…
بزرگترین زندان ،زندان درون است و رهایی یعنی رها کردن افکاری که ما را محصور خود ساخته اند …