ازت متنفرم خانم معلم!

جی5 لاین: من معلم کلاس چهارم دبستان هستم. به یاد دارم چند سال پیش دراولین روز شروع مدارس وقتی مدیر لیست اسامی شاگردانم را به دستم داد سایر معلمین به حالم تاسف خوردند چرا که مشاهده کردند مجید صفاری یکی از شاگردان من است. از نظر آنها مجید یکی از شرورترین و بی ادب ترین شاگردانی بود که تا آن زمان دیده بودند. سعی کردم که صحبت های آن ها را نادیده گرفته و با خوشبینی به سوی کلاس بروم. به محض ورود به کلاس متوجه شدم که دو نفر از بچه ها در حال دعوا کردن با یکدیگرند. پس از جدا کردنشان فهمیدم که یکی از آنها مجید است. گویا دعوا بر سر این بود که مجید اجازه نمی داد دیگران کنار او بشینند. در هر صورت با مشاهده تندخویی و رفتار مجید اینطور صلاح دیدم که تنها نشستن او در یک نیمکت هم به نفع خودش هست و هم به نفع سایر دانش آموزان. تا آخر آن روز مجید با چند نفر دیگر از بچه ها نیز دعوا کرد. این روند در روزهای بعد هم ادامه داشت.

اکثر اوقات در هنگام تدریس مشغول کاری دیگر بود، مداوم با سایرین دچار مشکل می شد، تکالیفش را انجام نمی داد، بی ادبی می کرد، حتی یک بار به من که معلمش بودم گفت: ازت متنفرم خانم معلم! علاوه بر آن همیشه نامرتب و لباسش کثیف بود و مهم تر آنکه دهانش بوی خیلی بدی می داد و این باعث شده بود که دیگر شاگردان او را مجید بوگندو صدا کنند.

دیگر صبرم سر آمده بود. نمی دانستم باید چطور با او برخورد کنم. یک روز در دفتر مدرسه مشکلم را بیان کردم. سایرین با پوزخند گفتند: ما قبلا به تو تذکر داده بودیم. مشکل تو این است که درست و حسابی بچه ها را تنبیه نمی کنی. رفتار او باعث می شود که دانش آموزان دیگر هم آسیب ببینند و یا از او یاد بگیرند. او نباید کنار دیگر بچه ها درس بخواند. جواب دادم: باید با پدر و مادرش صحبت کنم، آنها باید در جریان رفتار کودکشان باشند. همکارانم گفتند: خدا خیرت دهد. فکر می کنی چند بار به پدر و مادرش نامه نوشته ایم؟ بارها از آن ها درخواست کرده ایم که به مدرسه بیایند ولی حتی دریغ از یک جواب خشک و خالی. گفتم: پس من خودم به دیدن آن ها می روم. از نظر سایرین کاری که در نظر داشتم انجامش دهم احمقانه و بی فایده بود و به من مربوط نمی شد و وظیفه ام فقط ایجاب می کرد که در مدرسه به بچه ها درس بدهم.

مشکل مجید مرا درگیرتر از آن کرده بود که به این مسائل فکر کنم. ساعت بعد به مجید گفتم: امروز به پدر و مادرت خبر بده که بعد از ظهر به دیدنشان می آیم. مجید با عصبانیت پاسخ داد: تو این کار رو نمی کنی. کفشای خوشگلت یه وقت کثیف می شن.

با قاطعیت گفتم: به هر حال من امروز عصر به خانه تان می آیم، کفش هایم را هم همراهم خواهم آورد.

در خلال پیدا کردن آدرس خانه مجید پرونده اش را مرور کردم. همه معلم های سال های قبلش اظهار کرده بودند که او غیر قابل تحمل است، همچنین کپی ده ها نامه به پدر و مادر مجید که پشت هر کدام نوشته شده بود: بدون پاسخ.

بعد از ظهر به سوی خانه شان رهسپار شدم. در راه به این فکر کردم چگونه به پدر و مادر مجید بفهمانم که در قبال تربیت فرزندشان مسئولند. بی توجهی آن ها در این قضیه مرا بسیار عصبانی کرده بود.

خانه خانواده صفاری در یکی از پایین ترین مناطق شهر واقع بود. مدتی طول کشید تا در آن کوچه پس کوچه های تنگ، خانه شان را پیدا کنم. باورم نمی شد. یک خانه قدیمی، کوچک و تقریبا خرابه. در زدم و پدر مجید در را باز کرد. او مردی جا افتاده بود. وارد که شدم 6 بچه قد و نیم قد دیدم که به ترتیب کنار پیرزنی ایستاده بودند. مجید هم بین آن ها بود و داشت به من نگاه می کرد. از آن شرارت مدرسه خبری نبود. حرف هایی را که برای پدر مجید آماده کرده بودم فراموش کردم. پدر مجید با ادب و مهربانی برایم چای آورده و ابراز کرد: بسیار خوشحالم که قابل دانسته و مهمان خانه کوچک ما شدید. شما اولین کسی هستید که از طرف مدرسه به خانه محقر ما آمده اید. مدرسه فقط چندین بار برایمان نامه فرستاده بود که چون سواد ندارم متوجه نشدم چه چیز در آن نوشته شده است. مشغله کاری نمی گذارد که خودم به مدرسه بیایم، مادر پیرم هم نمی تواند بچه ها را رها کند. به او گفتم: خوشحالم که اینجا هستم. در واقع می خواستم کمی در مورد مجید با هم صحبت کنیم. او پسر خوب و باهوشی است.

پدرش گفت: بله می دانم. دوست دارم او به یک قهرمان تبدیل شود. گفتم: درست است و فقط کمی به کمک نیاز دارد. اگر اجازه بدهید مدرسه به او کمک کند. پیر مرد گفت: البته! هر کاری که صلاح می دانید انجام بدهید.

در آن چند ساعتی که در خانه شان بودم فهمیدم که آنها نه لباسشویی دارند و نه آبگرمکن.

بعد از آن ملاقات و مطالعه بیشتر در زمینه رفتار شناسی و بهداشت پی برم که بوی بد دهان مجید باید ناشی از کمبود ویتامین و عدم رعایت بهداشت دهان و دندان باشد و متوجه شدم کودکانی که بخاطر بوی بد مورد تمسخر دیگران قرار می گیرند منزوی و خشن می شوند.

نتیجه مطالعاتم را با مسئولین مدرسه در میان گذاشتم و از آن ها خواهش کردم که هر کمکی می توانند به خانواده مجید بکنند. قرار بر این شد که با پولی که مدرسه جمع می کند یک آبگرمکن برای خانه آنها خریداری گردد. همچنین از مدیر و سایر معلمین درخواست کردم که همه شاگردان کلاسم مخصوصا مجید را به مدت دو هفته قهرمان صدا کنند. در ابتدا معلم ها مخالفت کردند ولی قانعشان کردم که این کار تاثیرات مثبتی در رفتار بچه ها خواهد داشت.

مدتی از طرح ما گذشت. در این مدت من به مجید طرز مسواک زدن و رعایت بهداشت فردی را یاد دادم. همچنین یاد دادم که چطور خودش لباسش را بشورد. کم کم شاهد تغییر رفتار او بودم. او دیگر آن مجید سابق نبود. کمتر با کسی دعوا می کرد، به مراتب آرام تر از سابق بود. علاوه بر آن تکالیفش را با دقت حل می کرد. جالب آنکه متوجه شدیم که در مدتی که بچه ها را قهرمان صدا می زدیم نمره درسی بچه ها چندین برابر رشد داشته است. من این نتیجه را به مدیر نشان دادم و قرار شد که از آن به بعد همه بچه های مدرسه را با القاب خوب و انرژی بخش صدا کنیم.

چند هفته گذشت، یک روز وقتی زنگ آخر به صدا در آمد مجید به سرعت به طرفم آمد و کاغذی به دستم داد و با همان سرعت به همراه دوست تازه اش از کلاس بیرون رفت.

کاغذ را باز کردم. یک نقاشی از معلم که بود که زیر آن نوشته شده بود: معلم ما یک قهرمان است!

جی5 لاین . کام
منبع اصلی: سوپ جوجه مخصوص معلم – جک کنفیلد – ع.ا.راستکار محمودزاده – انتشارات فروزش
منبع تصویر: gesseducation
بازنویسی: حوریه جعفری
بازنگری و انتشار: حمید توکلی کرمانی

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
24 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سیاوش
5 ماه قبل

من امسال یه معلم دارم خیلی سخت گیر هستش همیشه درکم نمی کنه ۱ دونه سوال هم اشتباه تو امتحان داشته باشیم میزنه در گوشمون همیشه جلو همه منو اذیت می کرد حتی نمیزاره نفس بکشیم،روز بالای ۳ نفر اخراج می کنه انقدر دوست دارم از این مدرسه برم ولی شرایط ندارم نزدیک ۳ ماه گذشته برم کلاس دیگه یا مدرسه دیگه یه درس دیگه هستن بچه لطفا دعا کنید رفتار هاش خوب شه

پری
پری
9 سال قبل

والا من از معلم ها و کادر دفتری دبیرستان خودمون هیییییییییعـــــــچ توقعی ندارم …همین ک عقده ای نباشن برام کافیه…علان امتحانا ترم اول شروع شده اونوقت شما فرض کنین ما باید برا پرورشییییییییی!!!!! 100 صفحه تحقیق در بیاریم با حدود 200 تا منبع… و 300 تا فیش با دست بنویسیم…فقط به خاطر اینکه قرار بود موقتا درس پرورشی از برنامه ی درسی ما حذف بشه… معلم فیزیکمون هم که سر کلاس در حد دودوتا چارتا درس میده بمون بعد سر امتحان مثلا سوال میده چرا جرز دیوار سیاهه… اسمشم مدرسه ی تیزهوشانه…البته مثثثثثثثلاااااااااا از معلم فیزیکمون متنفرممممممممممممممممممم خیییییییییلیییییییییی خیییییییییلیییییییییی زیاااااااااااااااااااااد…… بیشتر بخوانید

مونا
مونا
9 سال قبل

معلم فیزیک امسالم که دوم دبیرستان هستم خیلی بد و نامرد هست ازش متنفرم اسمش خانم بهاری هست ولی معلم ریاضی جامعی اون قلبم رو شکوند.شما ها جای من نبودید بدونید چی کشیدم..ازشووووون متنفرم

مونا
مونا
9 سال قبل

من معلم سوم راهنماییم خانم جامعی خیلی اذیتم کرد.جلوی بچه ها منو سبک کرد با حرف زدنش.قلبم رو شکوند…………

1 3 4 5