یاد مدرسه به خیر !

جی۵ لاین: کلاس اول یا دوم راهنمایی بودم. یه روز برای زنگ فارسی قرار بود یه شعر نسبتاً طولانی رو حفظ کنیم . من هم چون شعر رو کامل یاد گرفته  بودم ، خیلی اعتماد به نفس داشتم ، دوست داشتم معلممون اونروز از من درس بپرسه و برم جلوی بچه ها شعر رو بخونم. معلم اومد سر کلاس ، نوبت درس پرسیدن که شد ؛ گفت : « کی شعر رو خوب حفظ کرده ؟ »
من هم فوری دستم رو بردم بالا !
معلممون گفت : « حالا که امروز شعر رو خوب یادگرفتی ، تو بیا از بقیه ی بچه ها شعر بپرس ».
من هم بلند شدم و رفتم از حدود 50 نفر همکلاسیم شعر پرسیدم. اینقدر بچه ها وقت جواب دادن شعر رو اشتباه خونده بودن که مغز خودم هم دیگه هنگ کرده بود !!!
آخرین نفر که رفت نشست ، معلممون منو صدا کرد و گفت : « سپیده ! حالا خودت یه دور شعر رو کامل بخون ، نمره ات رو بذارم»
اون لحظه هر چی فکر کردم ، هیچی یادم نمی اومد . نمی دونید چه احساسی داشتم !
معلمم یه یه نگاهی به من انداخت و گفت : « برو بشین سرجات ، زود باش برو بشین !»
بچه ها هم کلی خندیدن بهم …

جی۵ لاین . کام
خاطره ای از دوست خوبمون : سپیده
ارسال شده از: اردبیل
منبع تصویر: 

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
12 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مسلم
10 سال قبل

خاطره خیلی جالبی بود.من هم از مدرسه خاطرات خوبی دارم.یکی از اونها مربوط میشه به زمانی که سربازمعلم بودم….این خاطره رو می‌توانید در وبلاگم بخونید.اینم لینکش.
http://moslemmirzaei.blogsky.com/1392/07/09/post-14/