یک دستور نظامی

جی۵ لاین:اصلا انتظارش را نداشتم، وقتی ثبت نام کردم قرار بود مرا در شهر خودمان نگه دارند، ناگهان متوجه شدم که یک حکم ماموریت شش ماهه به سر دشت به من داده اند، تا خودم را برای ادامه خدمت سربازی به بهداری آنجا معرفی کنم. به قول معروف حسابی حالم گرفته شده بود، اما چاره ای نبود، خود را به آزمایشگاه آنجا، که مرتبط با رشته تحصیلی ام بود، معرفی کردم. بسیار بی انگیزه شده بودم و این امر روزها ادامه داشت تا اینکه یک روز فرمانده ما گفت: ” کمی به وضع آزمایشگاه بیشتر برسید.” و من در جواب گفتم: ” با کدام انگیزه؟!” خیلی تعجب کرد و همان جا تاکید کرد برای کار کردن هیچ نیازی به انگیزه نیست! و از آن به بعد مرا با لقب ” آقای انگیزه ” صدا می کرد. از این ماجرا سال ها گذشت و من همیشه انگیزه را قبل از انجام هر اقدامی لازم می دانستم و هر مطلبی را که در این مورد به دستم می رسید مطالعه می کردم تا اینکه یک شب به مطلبی در همین رابطه برخوردم. نویسنده ی آن تاکید داشت که برای انجام کارها اصلا نیازی به انگیزه نیست، انگیزه گام بعدی است که غالبا خود به خود بوجود می آید و از خواننده خواسته بود کاری را که عقب انداخته است در نظر بگیرد و لحظه ای صادقانه درنگ کند و از خود بپرسد آیا انجام ندادن این کار و به عقب انداختن آن فقط به خاطر این است که انگیزه و حال آن را ندارد؟ اگر واقعا چنین است همان لحظه مطالعه را کنار بگذارد و به آن بپردازد.آن شب را به خوبی به یاد دارم، دست از مطالعه کشیدم و به مهم ترین کار عقب افتاده ی خود فکر کردم. دیدم مهمترین آنها شستن ظروفی است که تلمبار شده است و انگیزه شستن آنها را ندارم. البته ذهنم با مهارت در حال فلسفه بافی و توجیه برای به تاخیر انداختن این کار بود، برای مثال پیش خود گفتم آیا واقعا مطالعه ی این مطلب خوب، خیلی بهتر و مهمتر از شستن ظروف نیست؟ مغزم که خوب مرا می شناسد و می داند چقدر برای مطالعه ارزش قائلم از دلیل زیرکانه مذکور استفاده کرد. من هم لحظه ای درنگ کردم و با خود صادقانه دو دو تا چهار تا کردم و در این لحظه، عمل از مطالعه مهم تر است. با وجود میلم به مطالعه و با بی حالی آستین بالا زدم و شستشو را آغاز کردم. ناگهان نگاه کردم و دیدم حدود بیست دقیقه ای می شود که مشغولم و نه تنها ظروف نشسته، بلکه تمام جا ظرفی ها و متعلقات ان را هم شسته ام. آن شب باوری بسیار قوی در من شکل گرفت و یاد آن فرمانده مان افتادم که می گفت” انگیزه مهم نیست.” البته مطمئنا هیچ کار دراز مدتی را نمی توان بدون انگیزه کافی و تشدید شونده انجام داد ولی یک واقعیت مهم این است که حداقل برای شروع، هیچ نیازی به انگیزه نیست. می توان با وجود آمادگی زیاد و انگیزه کافی، کار و اقدام را شروع کرد و منتظر آمدن انگیزه ماند ولی کار را انجام داد. این واقعیت بعد ها با یک قانون جالب که همان قانون اینرسی تنبلی است، برای من بیشتر ثابت شد.

جی۵ لاین . کام

برگرفته از کتاب مواظب پرتقال هایت باش/مهدی مالکی نژاد

orange note

منبع تصویر: blog 

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید

برچسب ها: , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
6 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
شریعتی
شریعتی
10 سال قبل

انگیزه نمی‌خواد، یالا شروع کن! :yes: