گل رز

جی۵ لاین:هرگز به ذهنم خطور نمی کرد که بلیت هواپیمای ما، برای من دو سره و برای « جان» یکسره باشد. ما به نیویورک می رفتیم تا همسرم، « جان» سومین عمل جراحی قلب باز را به انجام رساند. جان شصت سال داشت و بسیار سالم بود. پزشکان نیز به این عمل بسیار امیدوار بودند. روز عمل جراحی فرا رسید. روزی بسیار طولانی، شش ساعت به طول انجامید. سپس دکتر از اتاق عمل بیرون آمد و گفت:« مشکلات زیادی در پیش داریم، ولی…» در وقت مقرر به دیدار « جان» رفتم. دستش را گرفتم و گفتم:« دوستت دارم و می دانم که تو برای برگشتن به زندگی مان تقلا و کوشش می کنی.» سپس ادامه دادم:« همیشه تو را دوست خواهم داشت، می خواهم بدانی که اگر مجبوری بروی، من به خوبی تحمل خواهم کرد!» « جان» همان شب مرد! فرزندانم برای مراسم خاکسپاری آمده بودند، یادم می آمد: حدود سی سال پیش که درس من و جان در دانشکده تمام شد، هر یک سراغ زندگی خود رفتیم. اما سال ها بعد دوباره یکدیگر را یافتیم. من یک زندگی ناموفق زناشویی را تجربه کرده بودم و جان همسرش فوت کرده بود و به همین سادگی عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم و شش سال باشکوه، لطیف و عاشقانه را با هم سپری کردیم. غروب روز پیش از مراسم خاکسپاری بود و من در ایوان منزل نشسته بودم و احساس می کردم زندگی ام پایان یافته است و بیش از هر چیز میل داشتم بدانم آیا جای جان راحت است و دیگر درد نمی کشد؟ و احساس کردم روح جان در کنار من است. التماس کنان گفتم:« به من نشان بده، خواهش می کنم نشانه ای از خودت نشانم بده.» جان در تابستان آن سال یک بوته ی گل رز برای من کاشته بود که تصور می رفت گل های رز زرد رنگ بدهد. او همیشه مرا « رز زرد رنگ تگزاس خود» صدا می زد. اما آن گیاه ما را نا امید کرده بود، زیرا تا آن زمان حتی یک غنچه هم نداده بود. در این هنگام نگاهم به بوته ی گل رز افتاد. حیرت زده از جا پریدم، باورم نمی شد، نزدیک آن رفتم و در نهایت حیرت دیدم شش غنچه ی کامل داده است. هر غنچه برای هر سال! اشک در چشمانم دوید و زیر لب گفتم:« متشکرم جان!» فردای آن روز هنگام مراسم خاکسپاری یک غنچه ی رز زرد رنگ عالی در دستان جان قرار داشت!
اگر کسی را دوست داری نه برایش ستاره باش، نه آفتاب! چون هر دو مهمان زود گذرند! برایش آسمان باش که همیشه بالای سرش باشی!

جی۵ .کام

منبع اصلی بر گرفته از کتاب نیم کیلو باش ولی عاشق باش نوشته سعید گل محمدی

منبع تصویر:blog  

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید.

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
8 سال قبل

همه میتونن اسمت رو صدا کنن
اما فقط یه نفره که وقتی اسمت رو صدا میزنه ،
لذت میبری و با تمام وجود دوست داری
در جوابشون بگی :
جــانم

سارا
سارا
8 سال قبل

فوق العاده بود مرسی

به نام خالق بهار
به نام خالق تو
که بسته زبان من برای وصف تو . . .
نهاده در قلب من دوست داشتن تو . . .