چی فکر می کردم و چی شد!

جی۵ لاین: گرمای هوا اذیتم میکرد.داشتم به موقعیت خودم و شرایطی که داشتم فکر می کردم،چی فکر میکردم و چی شد؟!!
من که هیچ وقت یک جا بند نبودم حالا به عنوان افسر تو یه لباس پلاستیکی شده بودم مترسک سر یه خیابون،اهمیشه دوست داشتم سربازی ام رو بخرم،چندین سال قبل امکانش بود ولی الان این قانون وجود نداره،هرچند که به خاطر جبهه و رزمنده بودن پدرم تونستم چندین ماه کسر خدمت بگیرم و در کل سربازی ام با آموزشی بشه حدود5ماه! ولی من به دوستانی که کلا سربازی رو پیچونده بودن قبطه میخوردم و کلا احساس کسر شان میکردم تو اون لباس،آخه پدر بزرگمم سربازی نرفته بود.
زمان شاه گویا دکتر مصدق اولین کسی بود که قانون خرید نظام خدمت سربازی رو پیشنهاد داده بودبه مبلغ 100 تومان!،و پدر بزرگم هم حساب کرده بود که هم میتونه تو اون مدت کار کنه و اون مبلغ رو دربیاره وهم اینکه مراقب خانواده اش باشه،چون پسر بزرگ بود و پدر و مادرش هم مسن بودند.
در هر صورت منم با خودم برای بعد تحصیلات برنامه ها داشتم و اصلا فکر نمیکردم که یه روزی بخوام با یه دفترچه جریمه و یه تابلوی ایست و یه سوت پلاستکی بیایستم سر یه خیابون یا کنار اتوبان…و به ملت گیر بدم…وقتی به آرزوهام فکر میکردم می گفتم چی فکر کردیم و چی شد!!
تو همین افکار بودم که یه آقایی رو روی ویلچر دیدم که کشان کشان و به سختی حرکت می کرد،عرق از سر و روش سرازیر بود و با دست از گاردریل کنار اتوبان برای حرکت کمک می گرفت…

رفتم پیشش و گفتم :اینجا خطرناکه ،عمو کجا داری میری؟چرا مسیر مطمئن تری رو انتخاب نکردی؟چرا تنهایی؟
گفت:دارم میرم دنبال داروهام از داروخونه ،بعدش هم باید زود برگردم تا بچه ام که از مدرسه تعطیل میشه رو ببرم خونه!اینجا سریع ترین راهه!چاره چیه؟
اون رفت و دل منو با خودش برد!
منم موندم و افکارم و سربازی ساده ی چند ماهه با خدمت سرنزدیکترین خیابون به خونه ی پدر بزرگم! و 5 ماه استراحت در مقابل دوستانم که 2ســــــــال و اندی سرباز بودند تو نقاط محروم کشور!

جی۵ لاین . کام

خاطره ای از دوست خوبمون :وحید رضا

ارسال شده از: تهران

منبع تصویر: shutterstock

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
6 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سيده لطافت سيدي
سيده لطافت سيدي
11 سال قبل

هميشه همينطوره
انسان زياده خواهه و بعد از بدست آوردن هر چيز به جاي آنكه به پيروزي فكر كنيم به فكر غبطه خوردن به انسانهايي هستيم كه شايد در عمل خيلي هم نسبت به ما در سختي بيشتري هستند و ما نميبينيم !

سيده لطافت سيدي
سيده لطافت سيدي
11 سال قبل

البته اين مطلبي كه بيان كردم يك مصداق عام هست وصرفا در مورد اين دوست گرامي صادق نيست و تنها يك نتيجه اخلاقي از يك ماجراست بدون در نظر گرفتن شخص نويسنده !

لیلی
11 سال قبل

سلام همیشه همینطور آدم به داشته هاش قانع نیست و ناشکری میکنه گاهی یه تلنگر آدم به خودش میاره میبینه وضع زندگی و داشته هاش بدتر از خیلی ها که نیست بهتر هم هست علاوه بر این ما تو زندگی دیگران نیستیم همون دوسال یکی ممکنه حتی استفاده نکنه اما کسی که 5 ماهش خدمت رفته ممکنه بهترین استفاده رو داشته باشه چون یاد گرفته سختی ها هم وجود داره خیلی خوبه که همون مرد تلنگری برای شما شد و چیزی بدتری نبود که شما رو به خودتون بیاره چون شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون… بیشتر بخوانید

مینا
مینا
11 سال قبل

فکر میکنم که شما فرد خاصی هستید که تونستید لطف خداوند رو ببینید چون خیلی از این شرایط برای همه پیش میاد و طرف فرشته ی خدا رو که واسش پاسخ سوال و موهبت رو اورده ، هم میبینه ولیکن درکش نمیکنه!
ولی شما متوجه اون مرد شدید و همیشه تو ذهنتون نقش بست و برای سایرین هم ماجراش رو تعریف میکنید!
شما فرد خاصی هستید!

shahzad
shahzad
11 سال قبل

سلام خیلی دارم فکر میکنم چه طوری بنویسم که منظورمو بگم اما نمیدونم چه جوری. خیلی متاسفم برای جوی که توی جامعمون بین جوونا گاها پیش میاد. نمیخوام شعاری حرف بزنم این که این کار رو باید کرد این کار رو نباید کرد. ماها کلا ناشکریم هم نا شکر هم گاها دوست داریم همه چیزو به روزمرگی بگذرونیم. هیچ وقت درباره کارها و وظایفو.. عمیقا فکر نمیکنیم. شدیم عروسک های جو اطرافیانمون اینکه اونا چی فکر میکنندو…خیلی دل گیر میشه ادم خیلی به نظر من بی عدالتیه که نه قدر نعمتهامونو میدونیم نه سعی میکنیم شرایط رو از یه زاویه… بیشتر بخوانید

رضا.1001
رضا.1001
11 سال قبل
پاسخ به  shahzad

اومدم یه نظر مخررررب بدم 😀 دیدم دوستانم اینقدر خوب بیان جواب کردند که محکوم شدم و دقیقا حرف دل و افکار منو بیان کردند

من به تایید دوستانم بسنده میکنم و ستایششون میکنم :yes: