جی۵ لاین:ساغت 1 بعد از ظهر رسیدم به وزارت خانه . و می دانستم که بعد از ساعت 2 دیگر خیلی نمی توان کاری از پیش برد. اذان می گفتند:” اهد اکبر ….. حی علی خیر العمل. به خودم گفتم: اگر خداوند از آنچه فکر می کنیم بزرگتر است پس الان وقت نماز است. مگر نه اینکه خیرالعمل است! پس برو اول نمازت را بخوان… ولی یک ساعت دیگر بیشتر فرصت نبود اگر بروم نماز. شاید مسئول مربوطه برود جلسه و دیگر پیدایش نشود. کشمکشی بود درونم. بالاخره گفتم آزمایش من در همین لحظات است.کارهای مهم دنیوی در برابر نماز. ارزش زمان را به نماز دادم و رفتم به سوی نمازخانه. در مسیرهای چند شاخه ای به سوی نمازخانه، می دانید چه دیدم؟ مسئولی که باید کاغذم را امضاء می کرد، ولی اعتنا نکردم رفتم نماز. بعد از نماز دیدم همانجاست. با او صحبت کردم و او کارم را راه انداخت و با انرژی مثبتی با من صحبت کرد. این هم شاید جایزه ی انتخاب صحیح من بود.
آری! اگر نیت را خالص کنیم، خدا هم جواب می دهد.
خاطره ای از دوست عزیزمان آقای رضا از کرج
منبع تصویر:blog
هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید.
دریافت افزونه
به خاطر بسپارید …!
همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
آرام ، بی صدا و همیشگی …!
***
به خدا اعتماد کن …!
خداوند راهها و چاههایی دارد که تو را حیران خواهد کرد
در سال قحطی ، صاحبدلی پریشان حال ، غلامی را دید که بسیار شادمان بود .
پرسید : چطور در چنین وضعیتی شادمانی می کنی ؟!
گفت : من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد و تا وقتی که برای او کار میکنم روزی مرا می دهد .
صاحبدل به خود گفت :
شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد ؛
و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزگارم هستم …!
خیلی قسنگ بود
آرزویت را برآورد میکند ، آن خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی میگریاند .
اگر در جاده یپر رمز و راز زندگی به سوی خدا قدم برداریم ،چشم انداز های بی نظیر زندگی منتظر ماست…صبر می طلبد و کمی اندیشیدن…