مسجد جامع یزد در نیمه شعبان

تعطیلات نیمه شعبان در یزد

جی5 لاین: حدودا ده سال پیش در تعطیلات نیمه شعبان وقتی برای مسافرت به یزد رفته بودیم تنهایی رفته بودم سمت مسجد جامع.
حدودا یک سالی بود که با جی۵ زبان کار میکردم برای همین اونجا وقتی چند تا توریست رو دیدم به فکرم زد که برم باهاشون صحبت کنم ببینم وضع مکالمم چطوریه.
رفتم جلو، یه اتوبوس توریست بودن که بعدا تو صحبت ها متوجه شدم همشون بازنشسته و از اهالی آلمان هستند.
سن همشون بالا بود, بین اونا یه خانم مسنی بود که برای بقیه توضیح میداد و در مورد جزئیات مسجد جامع می دونست و مطالبی رو بیان میکرد که واسه منم تازگی داشت
من مادربزرگ ندارم شاید به خاطر همین بود که حس کردم مادربزرگمه, خیلی با هم صحبت کردیم و من بیشتر با اون صحبت میکردم خیلی هم خوش برخورد بود
یه بار که ازش پرسیدم شما کجایی هستید و از کدوم شهر قبل از اینکه حرفی از آلمان بزنه گفت من متولد همه جای این زمین هستم
من همراه با تیم توریست ها حرکت میکردم و ضمن صحبت با اونها از مسیرهای گردشگری عبور می کردیم
آخرش که میخواستم خداحافظی کنم از اون جمعیت رفتم به سمت مادربزرگم و وقتی خواستم ازش خداحافظی کنم ناخودآگاه دستم رو بردم جلو که بهش دست بدم
دستشو برد عقب خندید و گفت تو مسلمونی و نباید دست بدی
با این حرفش بود که یه کمی شوکه شدم و یادم اومد که اون خانم مادربزرگم نیست.
خاطره ای از: محسن امینی
ارسال شده از: تهران
منبع تصویر: Blog Spot

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
9 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرزانه واحد
11 سال قبل

جالب بود 🙂

حانیه
حانیه
11 سال قبل

خاطره ی خیلی خوبی بود :-))

یاور
یاور
11 سال قبل

ایول داداش گل کاشتی با این سوتیت!!! 😀 :laugh:

المیرا
المیرا
11 سال قبل

وااای خیلی خنده دار بود!! یه لحظه خودم رو می زارم جای شما …..