بازنده ای که برنده شد

جی۵ لاین:در سال 1986 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد . در آن سال مسابقات دوی ماراتن یکی از شگفت انگیزترین مسابقات دو در جهان بود .دوی ماراتن در تمام المپیک ها مورد توجه همگان است و مدال طلایش گل سرسبد مدالهای المپیک محسوب می شود . و این مسابقه به طور مستقیم در هر 5قاره جهان پخش می شود.در این مسابقه کیلومتر آخر رقابت بود و دوندگان رقابت حساس و نزدیکی باهم داشتند . نفس های آنها به شماره افتاده بود زیرا آن ها 42کیلومتر و 195متر را دویده بودنند . دوندگان همچنان با گام های بلند و منظم پیش می رفتند. چقدر این استقامت زیبا بود هر تماشاگر دلش می خواست که این اندازه استقامت و توان داشته باشد .دوندگان قسمت آخر جاده را طی می کردنند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم می شدند. استادیوم مملو از تماشاچی بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان شروع به تشویق می کردنند . رقابت نفس گیر شده بود و دونده شماره ….. نوار خط پایان را پاره کرد.استادیوم سرا پا تشویق شده بود .فلاش دوربین های خبر نگاران لحظه ای امان نمی دادو دونده های بعدی یکی پس از دیگری از خط پایان گذشتندو بعضی ها بلافاصله پس از عبور از خط پایان چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند.اسامی و زمان های نفرات برتر از بلند گو اعلام شد.نفر اول با زمان 2ساعت و ……در همین حال دوندگان دیگری هم از راه رسیدندو از خط پایان گذشتند.در طول مسابقه دوربین ها بارهانفراتی را نشان دادند که دویدندو از ادامه مسابقه منصرف شدند و بیرون آمدند.به نظر می رسید آخرین نفر هم از خط پایان رد شده است.داوران و مسئولین مسابقه می رفتند تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن و خط پایان را جمع آوری کنند.جمعیت هم آرام آرام استادیوم را ترک می کرد اما ……………….
ناگهان بلند گوی استادیوم به داوران اعلام نمود که خط پایان را ترک نکنند .گزارش رسیده که هنوز یک دونده دیگر باقی مانده است.همه سر جای خود باز گشتند و انتظار رسیدن نفر آخر را کشیدند.دوربین های مستقر در طول جاده تصویر او را به استادیوم مخابره می کردنند.از روی شماره پیراهن اسم او را یافتند.
جان استفان آکواری دونده سیاه پوست اهل تانزانیا که ظاهرا” برایش مشکلی پیش آمده بود لنگ می زد و پایش بانداژ شده بود.20کیلومتر از خط پایان فاصله داشت و اختمال اینکه از دور مسابقه منصرف شود بسیار بودنفس نفس میزد و احساس درد در چهره اش نمایان بودلنگ لنگان و آرام می آمد ولی دست بردار نبود.چند لحظه مکث کرد و دوباره راه افتاد.چند نفر دور او را گرفتند تا از ادامه مسابقه منصرفش کنند ولی او دست بردار نبود.با دست خود ان ها را کنار میزد و به راه خود ادامه می داد.داوران طبق مقررات حق نداشتند قبل از عبور نفر آخر از خط پایان محل مسابقه را ترک کنند.جمعیت هم همانطور منتظر بود و با وجود اعلام نتایج محل مسابقه را ترک ننمود.جان هنوز مسیر مسابقه را ترک نکرده و با جدیت به مسیر خود ادامه می داد.خبر نگاران بخش های مختلف با هیجان وارد استادیوم شده و جمعیت هم به جای آنکه کم شود زیادتر می شد.جان استفان با دندان های به هم فشرده و دست های گره کرده لنگ لنگان اما استوار همچنان به حرکت خود به سوی خط پایان ادامه میداد.او هنوز چند کیلومتری با خط پایان فاصله داشت .آیا می توانست مسیر را به پایان برساند؟ خورشید در مکزیکوسیتی غروب می کرد و هوا رو به تاریکی می رفت ……..
بعد از گذشت مدتی طولانی آخرین شرکت کننده دوی ماراتن به استادیوم نزدیک می شد با ورود او به استادیوم جمعیت از جای خود برخاست و چند نفر در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق نمودند بعد انگار از آن نقطه موجی از کف زدن شروع شد و تمام استادیوم را فرا گرفت.چه غوغائی بر پا بود.40 یا 50 متر به خط پایان فاصله نبود و او نفس زنان می ایستاد و خم می شد و دستش را روی ساق پاهایش می گذاشت پلکهایش را فشار میداد نفس می گرفت و دوباره با سرعت بیشتری به راه خود ادامه می داد .شدت کف زدن جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می شد .خبر نگاران در خط پایان تجمع کرده بودند.حتی وقتی نفرات اول از خط پایان گذشتند اینقدر شور و هیجان نداشتند.
دونده نزدیک و نزدیکتر شد و از خط پایان گذشت .خبر نگاران به سوی او هجوم بردند .نور پی در پی فلاشها استادیوم را روشن کرده بود .انگار نه انگار که دیگر شب شده بودمربیان حوله ای بر دوشش انداختند و او که دیگر توان ایستادن نداشت بر زمین افتاد…………
آن شب مکزیکوسیتی و شاید تمام جهان از شوق حماسه این دونده تا صبح نخوابیدند.دنیا از او درس بزرگی اموخت و آن درس اصالت حرکت مستقل از نتیجه بود . او یک لحظه به این فکر نکرد که نفر آخر است .به این فکر نکرد که برای پیشگیری ازتحمل نگاه تحقیر آمیز دیگران به خاطر آخر بودن میدان را خالی کند.او تصمیم گرفته بود این مسیر را طی کند.اصالت تصمیم او و استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تل دنیا به ارزش جدیدی توجه کند.ارزشی که احترامی تحسین بر انگیز به دنبال داشت.
فردای مسابقه مشخص شد که جان از شروع مسابقه زمین خورده بود و به شدت آسیب دیده بود.
او در پاسخگوئی به خبر نگاری که پرسیده بود چرا با آن وضع و در حالی که نفر اخر بودید ازادامه مسابقه منصرف نشدید؟ ابتدا فقط گفت : برای شما قابل درک نیست ! و بعد در مقابل اصرار خبر نگار گفت : مردم کشورم مرا 5000مایل تا مکزیکوسیتی نفرستاده اند که فقط مسابقه را شروع کنم مرا فرستاده اند که ان را به پایان برسانم.حماسه جان استفان اکواری از ان پس سینه به سینه در میان تمام ورزشکاران نقل شد………
اما آیا یادتان هست که نفر اول برنده مدال طلای همان مسابقه چه کسی بود؟؟؟

جی۵ .کام

منبع اصلی :فرستاده شده توسط خانم الناز

منبع تصویر:blog  

هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، برای مطالعه سایر خاطره ها به صفحه “لیست خاطره های مثبت” و جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید.

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها