جی5 لاین: سر کوچه پنجم خیابون محل زندگیمون یه بانک ملت هست که دو تا دستگاه خودپرداز داره، یه بار عجله داشتم برای گرفتن پول نقد، وقتی به بانک رسیدم دیدم یه صف طولانی وایسادن پشت یکی از خودپردازها و پشت اون یکی خودپرداز یک نفر هم نیست، خیلی عصبانی شدم و با خودم گفتم این خودپردازها هم که همیشه خرابن
رفتم توی صف بلند و منتظر شدم
دو دقیقه بعد یکی اومد و با صف بلند مواجه شد، بی درنگ به سمت خودپرداز خراب رفت، کارتشو گذاشت و پولشو گرفت، همه کسایی که تو صف بودن بهش خیره شده بودن و بعد از مشاهده این حرکت تازه ازش پرسیدن درسته؟ هیچ مشکلی نداشت؟
و اون شخص با لبخندی جواب داد که این یکی هم کاملا سالمه، اینو گفت و با همون لبخند رفت.
جی۵ لاین . کام
خاطره ای از: سیدمحمود طاهری
ارسال شده از: ورامین
منبع تصویر: isna
- چطور می توانم برای دختر جوانم مثل یک دوست باشم؟
- چه کسی این اسکناس را می خواهد؟
- دو برادر در مزرعه ای خانوادگی کار می کردند
هر پنجشنبه، یکی از خاطرات ارسالی توسط بازدیدکنندگان منتشر خواهد شد، جهت ارسال خاطره خود به صفحه “ارسال خاطره” مراجعه فرمایید!
خاطره جالبی بود. ممنون از شما!
چقدر جالب!!!!
همه چیز ه نگاه ما بستگی داره …
خیلی خا طره شما قشنگ بود :laugh:
چه جالب ما نباید زود قضاوت کنیم :-))