چگونه مشکلات بزرگی مثل لکنت زبانم را حل کنم؟

سلام و احترام
سارا هستم.۲۰ساله.دانشجوی ترم ۴ هواشناسی
مشکل من شاید مشکل هیچ کدوم از افرادی که دارن این پیامو میخونن نباشه. ولی واقعا به یک مشکل بزرگ تو زندگیم تبدیل شده.بنابراین امیدوارم برای پاسخ گرفتن رای بیارم.
من دچار لکنت زبان هستم. و این موضوع واقعا داره به پیشرفت من در دانشگاه لطمه میزنه.قصد شرکت در کارشناسی ارشد رو هم دارم .ولی کارشناسی ارشد یعنی بحث،سمینار،کنفرانس و………….وتمامی اینها برای من که لکنت دارم واقعا استرس زاست و شروع هر ترم واسه من واقعا ناراحت کننده و استرس زاست.وجود پسرای شیطون هم در کلاس به این مشکلم دامن میزنه.گاهی با وجود داشتن ایده ها و نظرات خوب در کلاس از حرف زدن امتناع کردم ولی خیلی از مواقع هم حرفمو زدم و موفق شدم ولییییییییی با ترس زیاد…..
آقای مالکی نژاد آیا مشکل لکنت زبانم رو میتونم با استفاده از راهکارهای شما یا بعضی از کتاب ها حل کنم؟؟؟
(آیا اصلا میشه این مشکلم رو بدون رفتن به مراکز گفتاردرمانی حل کنم؟؟؟(اصلا رفتن به این مراکز رو دوست ندارم)
خواهش میکنم کمکم کنید….اصلا دوست ندارم و نمیذارم که این مشکل به ادامه تحصیلم در دانشگاه لطمه ای وارد کنه…انشاالله
با تشکر


مهدی مالکی نژاد: سرکار خانم طاهری عزیز

وقتی 10_11سالی بیشتر نداشتم با مشکل حادی روبرو بودم و همیشه نگران آن،تا اینکه یک روز در لابه لای لوازم قدیمی خانه یک کتاب قدیمی رنگ و رفته پیدا کردم که نیمی از آن هم گم شده بود از روی کنجکاوی همیشگی که هرچیزی به دست می رسید آن را می گرفتم و می خواندم شروع به خواندن کردم چنان جذب آن شدم که آن را مانند یک گم شده ی پیدا شده استقبال کردم و احساس کردم “آن راه حل من است” که واقعا هم بود.

با خواندن آن آرامش گرفتم و مسیر رشد را پپیمودم ، این کتاب «همان کتاب آیین زندگی بود»کتابی که در آن مقطع زندگی مرا متحول کرد.

در این کتاب راجع به نگرانی های همه انسان ها بحث های جالبی بود که خواندن آن منجر به تغییر نگرش انسان می شود. از جمله مباحث آن، یکی هم این مبحث بود که روزی نگران کفش هایم بودم، مردی را دیدم که پا نداشت و در ادامه توصیف می کند که چگونه آن شخص در حالی که عصایی زیر دست داشت با همه احوال پرسی میکرد و شادی و نشاط از چهره اش تراوش میشد.

من در آن زمان بارها این داستان را خوانده بودم ولی هیچ درک عمیقی از آن نداشتم و منظور نویسنده را متوجه نمی شدم.البته آنقدر مطالب جذاب دیگری در کتاب بود که مرا به خود مشغول می کرد و بعدها عمق این جمله را دریافتم که ما چقدر به نعمت هایی که داریم بی توجه هستیم  و چقدر به آنچه نداریم یا که داریم بزرگنمایی میکنیم، وقتی میشود بدون پا از زندگی لذت برد  و لذت از زندگی را بدون آن تجربه کرد چرا ما باید نگران کفش هایمان باشیم که شاید از مد افتاده یا کهنه باشد؟؟؟!!!

من هرگاه کمبودی در چشمم خیلی بزرگ به نظر می رسد بی درنگ این جمله در ذهنم می آید و به خودم میگویم: در همین لحظه میلیون ها نفر در جهان هستند که آرزوی داشتن همین موقعیت فعلی مرا دارند. در همین لحظه ی نوشتن این متن به یاد فیلمی افتادم از پرویز پرستویی، که در آن فیلم او فردی نابیناست و با مشقت فراوان و تن دادن به عمل جراحی و با آن که احتمال کمی برای بازگشت بینایی اش وجود دارد ناگهان حرکات تار محیط را پس از باز کردن پانسمان چشم هایش احساس می کند و او با هنرنمایی اوج شادی آن اندک بینایی بدست آمده را به نمایش می گذارد من با آنکه سال هاست که آن فیلم را دیده ام ولی این صحنه را هرگز فراموش نکرده ام چون این صحنه هم یاد آور همان جمله است ،اگر موافق هستید در همین لحظه به چند سوال جواب دهیم ؟

1.حاضرید مثل بلبل حرف بزنید ولی در عوض نابینا باشید؟

2.حاضرید درصدی از توانایی مغزتان را بدهید ولی در عوض بدون استرس سخن بگویید ؟

3.حاضرید کدام یک از اعضای بدنتان را بدهید تا بهتر سخن بگویید؟

4.حاضرید…….

جواب واضحِه هیچ کدام.

پس برای نگاه بهتر به این مشکل :

1.قدر آنچه را دارید بدانید و اگر میخواهید انرژی صرف کنید آن را صرف تمرکز بر داشته هایتان کنید نه آنچه ندارید

و اما راه این مسئله چیست؟

برای راه حل بهتر باید صورت مسئله را بهتر شناخت،شما در هنگام صحبت دچار لکنت زبان می شوید همان طوری که من و میلیاردها انسان دیگر ،بخصوص ژاپنی ها و چینی های عزیز،هنگام دیدن دچار مشکل میشویم و عینک استفاده می کنیم اشکالی دارد؟؟؟ البته که نه!

آیا چیزی از شخصیت انسان کم میشود؟ یا باعث سرافکندگی میشود؟

البته که نه!

اصلا چرا باید یک عارضه جسمی باعث تحقیر شود.

البته میتواند این امر اتفاق بیافتد در صورتی که خودمان اجازه دهیم،خود ما تصمیم بگیریم که چنین برداشت ناصحیحی بر روی ما اثر بگذارد .

 خب برویم سراغ صورت مسئله صحیح:

من دچار لکنت زبان هستم نگران هستم نکند وجهه من در نزد دیگران خدشه دار شود،نگرانم که این مشکل بر آینده من اثر بگذارد،شاید به این دلیل خواستگاران مناسب را از دست بدهم ! یا نتوانم در دانشگاه آن طور که باید و شاید خودم را نشان دهم و کمتر از آنکه هستم جلوه کنم…؟!!؟

چه باید کرد؟؟؟

باید زاویه نگاه را عوض کرد،اجازه بده چند مثال بزنم :

دوستی دارم که اینک دارای مدرک دکتری teaching است و جالب است او دقیقا مشکل شما را دارد، لکنت زبان.ولی او نه تنها تسلیم نشد بلکه با درایت سخت ترین کار ممکن را انتخاب کرد و دکتری زبان و تدریس زبان انگلیسی برای اساتید!!!

البته او از تکنیک هایی که در این راه وجود دارد به خوبی استفاده کرد به طوری که حالا بدون لکنت و یا بسیار خفیف تدریس می‌کند،سخنرانی می کند و سمینار می دهد.

عالی است نه؟؟؟

مطمئن باشید اگر او دچار لکنت زبان نبود شاید هیچ گاه تا به این حد از موفقیت نمی رسید  چون هیچکدام از هم کلاسی ها و هم دوره ای هایش از فوق لیسانس بالاتر نرفته اند و الان او مدرس دانشگاه است به نظر من داستان او الهام بخش است. او نمونه ی فردیست که یک«تهدید» را به یک«فرصت» تبدیل کرده همانطور که استفان هاووکینز دانشمند معلول انگلیسی این کار را کرد.

و اما داستان دوم باز دوستی را میشناسم که سر کارگر یکی از مراکز تولید سی دی بود او هم مشلک لکنت زبان داشت و جالب اینکه هم زمان هم زبان انگلیسی و هم زبان آلمانی را البته با جی 5 کار می کرد همیشه برترین شاگرد کلاس بود وقتی از او پرسیدم چگونه لکنت زبانش را مدیریت کرده با خوشحالی از تکنیک هایی گفت که در این رابطه وجود دارد همانطور که برای مشکل انکسار انسان وسیله طراحی شده ،برای مقابله با لکنت زبان هم روش و تکنیک وجود دارد .

شاید بگویید من که نمی توانم جلوی نظر دیگران را بگیرم شاید خواستگاران خوبی را از دست بدهم ؟

اوه،بله شما و هیچ کس دیگری نمی تواند نظر دیگران را به آنچه به قضاوت می کشد تغییر دهد مگر خودشان بخواهند ولی من فکر می کنم این به نفع شماست ، چون باعث میشود از صدها هزار مردی که شما را می بینند آن ها که تا این حد سطحی نگر هستند دیر یا زود جا را برای دیگرانی که نگاه عمیق به منش و نگاه و شخصیت شما دارند خالی می کنند و البته این فرصتی است برای شما و نه تهدید

پس:

2.نگاه فرصت جویی به مسئله داشته باشید،از پتانسیل این تهدید ،البته اگر بشود واقعا اسمش را تهدید گذاشت برای پرش و اوج  گرفتن استفاده کنید، آن را به انگیزه ای برای رشد شخصیت منش و سایر استعدادهای خود استفاده کنید.

خوب چه تکنیک هایی برای حل این مسئله وجود دارد؟؟؟

البته من متخصص نیستم و صلاحیت این امر را هم ندارم ولی تکنیکی که سخنرانان موفق استفاده می کنند را توصیه می کنم و آن تکنیک «اعتراف» است وقتی سخنرانی در یک سخنرانی حضور دارد که بسیار برایش استرس زا و هیجان انگیز است و احساس می‌کند که قفل کرده و دستپاچه به نظر می رسد بلافاصله احساس خود را بیان میکند مثلا می گوید: از اینکه این همه جمعیت برای سخن رانی من آمده  راستش کمی ترسیده ام!!!

(احتمالا خنده حضار)باید اعتراف کنم هیجان زده ام !!

(احتمالا کف زدن حضار البته احتمالا!!!)

همه کسانی که در چنین موقعیتی قرار گرفته بعد از بیان احساسشان احساس کرده اند رها شده اند و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند و از هیجان ایجاد شده که منجر به افزایش آدرنالین خونشان شده بوده است در جهت اجرای بهتر سخنرانی سوء استفاده کرده اند و سخنرانی فوق العاده ای ارئه داده اند چه اشکالی دارد وقتی می خواهید کنفرانس بدهید همان اول به همه بگویید که شاید در اول و یا در وسط سخنرانی تان تپق بزنید بدون شک بسیاری از انسان های فهمیده این مشکل را درک کرده و  به شجاعت شما احترام خواهند گذاشت  ومهم تر از همه اینکه حالا که همه چیز علنی شد با خیال راحت به سخن رانی تان خواهید پرداخت .

پس:

3.از تکنیک های مناسب برای حل مسئله استفاده کنید.

در اینترنت با یک جستجو موارد زیادی راه حل ارائه شده است، خواندن کتاب هایی که موضوع اصلی آنها اعتماد به نفس است بسیار راه گشا خواهند بود.

موفق باشید.

برچسب ها: , , , , , , ,

2 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
147 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی اکبر
علی اکبر
7 سال قبل

سلام من لکنت زبان دارم به صورتی که وقتی دارم حرف میزنم یه دفعه انگار زبونم بند میاد و دیگه نمیتونم ادامه بدم . من اصلا اعتماد به نفس ندارم و همین موضوع باعث لکنت من شده کمکم کنید لطفا. کمبود اعتماد به نفس من باعث شده که در دانشگاه و رشته ی ورزشیم و کارم هم موفق نباشم و همیشه استرس دارم که زبونم یه موقع نگیره .مدیر سایت اگه واقعا نظرمو خوندی بهم جواب بده کمکم کن …. مرسی

ناشناس
ناشناس
7 سال قبل

سلام من دچار لکنت نیستم ولی یکی از دوستانم لکنت دارد من متخصص یا پزشک نیستم و دوازده سال بیشتر ندارم اما مدتی است که در باره ی این موضوع تحقیق کردم و متوجه شدم که محبت و شادی درمان همه ی بیماری هاست اگر چه که نمی توان به لکنت صفت بیماری را داد اما از زمانی که سعی کردم با دوستم ارتباط برقرار کنم و راه او را برای وارد شدن به جمع ها و دوست شدن بیشتر با بچه ها باز کنم شاهده کم شدن بیشتر لکنت او بودم می خواستم بگم که به خودتون سخت نگیری… بیشتر بخوانید

پوریا
پوریا
7 سال قبل

سلام.من پسری 14ساله هستم مشکل لکنت زبان دارم.بیشتراوقات بخصوص باخانواده وباتلفن خیلی سرزبانم میگیره ونمیتونم درست حرف بزنم.تورو به قران راهنماییم کنید.خوش به حال کسایی که لکنت زبان ندارن……..

سپیده
سپیده
7 سال قبل
پاسخ به  پوریا

سلام.من گفتاردرمان هستم,درباره ی مشکل شما باید بگم بحث تلفن برای شما شرطی شده,اکثر افرادی کخ لکنت دارند همین مشکل رو دارن,که البته با راهکارهای درمانی کنترل میشه,توجه کنید که توی لکنت اولین قدم از بین بردن استرس ها و ترس هاست

سخنران بزرگ
سخنران بزرگ
7 سال قبل
پاسخ به  پوریا

دوست عزیزم سلام
این مشکل شما ذهنیه و با روش شبی سازی ذهنی بر طرف میشه .
تو اینترنت سرچ بزنید شبی سازی ذهنی که سایتش میاد و کلینیک توانمند سازان ذهن تنها مرکزش در جهان هست
موفق باشید به امید گفتار روان

فاطمه
فاطمه
7 سال قبل

با سلام من دختری چهارده ساله هستم که موقع حرف زدن زبانم میگیرد یعنی یک سری کلمات رو نمیتونم به خوبی ادا کنم بنابراین حرف نزدن رو ترجیح میدم..ازتون خواهش میکنم بهم راهکار بدین نمیدونم قابل درمان هست یا نه ولی من از این وضع خسته م

سپیده
سپیده
7 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

دوست عزیز,حرف نزدن مشکلی رو حل نمیکنه,چرا خودتون رو از حقی که دارید محروم می کنید,بیشتر درباره ی مشکلتون توضیح بدید تا بتونم راهکار درمانی پیشنهاد کنم

Atena
Atena
7 سال قبل
پاسخ به  فاطمه

منم پونزده سالمه ، لکنت ندارم‌ولی زبونم بعضی اوقات خیلی کم قاطی میشه، حرف نزدن هیچ تاثیر مثبتی نداره، من خودم حرفامو آروم با خودم زمزمشون میکپم بعد بیانشون میکنم، بعدم، اصن لکنت داشته باشی، خیلی همون زبونم ندارن، با لکنت حرف بزن بقیه هم هرکاری میخوان بکنن. ولی زمزمه کردنشون و آروم و سلیس حرف زدن خیلی تاثیر داره.

فاطمه
فاطمه
7 سال قبل

با سلام من دختری چهارده ساله هستم که موقع حرف زدن زبانم میگیرد یعنی یک سری کلمات رو نمیتونم به خوبی ادا کنم بنابراین حرف نزدن رچ ترجیح میدم..ازتون خواهش میکنم بهم راهکار بدین نمیدونم قابل درمان هست یا نه ولی من از این رضع خسته م