گوش دادن به پدر و مادر

چطور با دخالت های خانواده ام برخورد کنم؟

فاطمه م :سلام آقای مالکی
من سال هاست ازدواج کردم و دارای دو فرزند هستم. مشکل خانواده پدریم هست. یعنی مادرم و خواهرم و برادرهام. اونها هر بار من رو می بینند شروع می کنند به دخالت در زندگیم. هر بار یک ایرادی پیدا میکنند و می گن که باید کاری رو ما می گیم انجام بدی. حتی در برخورد با فرزندان و شوهرم. اوایل در بعضی موارد بهشون گوش میدادم اما دیدم با عمل کردن به حرفهاشون ضرر کردم و حتی یک بار شوهرم را به شدت بخاطر کاری که کردم رنجوندم.
ولی موضوع اینه که اگر به حرف مادرم و بقیه گوش ندم اون ها هم از دستم ناراحت میشن. مخصوصا مادرم که سنی ازش گذشته و مداوم می گه که من درست می گم و تجربه دارم و تو باید به حرف من گوش بدی. من نمی دونم الان باید چی کار کنم. چطور به مادرم بفهمونم که زمونه عوض شده و حرفهاش اشتباه هستن؟
تو رو خدا کمکم کنید.


مهدی مالکی نژاد: سلام سرکار خانم محمودزاده:

به یاد دارم در اوایل تولد ایده جی5 یعنی حدود 15 سال پیش، به هر کس می گفتم که می خواهم روی یک جعبه و روش  یادگیری تمرکز کنم، بی درنگ و البته از سر دلسوزی مرا از این کار منع می کرد. تقریبا بلا استثنا، و حتی به یاد دارم زمانی برای اینکه حداقل یک بار جواب مثبت از کسی بشنوم به احمد پسر خواهرم که البته الان پزشک هستند تماس گرفتم، چون او همیشه در کارهای ریسکی مرا تشویق می کرد و به قول خودم انرژی مثبت می داد ولی اینبار گفت: دایی این کار را نکنی ها! ورشکست می شی! آن هم بدون هیچ مقدمه چینی.

خب شما جای من بودید چه تصمیمی می گرفتید؟ احتمالا با گوش دادن به صرف اطرافیان بی خیال آن کار می شدید و تصور کنید اگر من در آن “لحظه تصمیم گیری” چنین کرده بودم آیا الان اثری از جی5 و یا جعبه لایتنر لااقل به این گستردگی بود؟

خب منظورم از این مقدمه خاطره گونه چه بود؟

همه ما لحظه به لحظه در حال انتخاب هستیم، انتخاب می کنیم چه واکنشی داشته باشیم؟ چه رفتاری داشته باشیم؟ چه حرفی بزنیم؟ چه تصمیمی بگیریم؟ بنابراین اولین نکته اینجاست که شما در هر حال در حال انتخاب و تصمیم گیری هستید. دومین نکته هم این است که باید اجازه دهید تا گیرنده مغز شما بطور مداوم سیگنال ها و امواجی که به سوی شما می آید را دریافت، تجزیه، تحلیل و انتخاب کند که کدام یک از آنها به درد بخور و ارزشمند هستند و البته این شما هستید که مسئولیت این انتخاب و تصمیم را به عهده می گیرید. بگذارید مثالی بزنم: فرض کنید مادر شما به شما می گوید: “کمتر بچه ها رو به خونه مادر شوهرت ببر.” و احتمالا دلیلی هم برایتان می آورد. فکر می کنید بهترین واکنش به این توصیه چیست؟

من خودم در چنین مواقعی در مرحله نخست صبورانه به سخن طرف مقابل گوش می دهم و به نوعی سعی می کنم با او همدلی داشته باشم به ویژه اگر آن کس از نزدیکان و دلسوزانم باشد و به عبارتی دیگر گیرنده های مغز را باز می گذارم تا اگر اطلاعات مفیدی در دل این توصیه و پیام است آنرا دریافت کنم و بعد آگاهانه و به دور از احساس تصمیم می گیرم که بهترین رفتار را در چنین شرایطی انتخاب کنم. شاید با کمی همدلی مشکل حل شده و شاید هم با پرسشی اضافی شاف تر شود.

در هر حال این من هستم که مسئولیت اینکه بهترین رفتار چه باشد را می پذیرم و انجام می دهم همانگونه که در مورد “ایده تازه متولد شده جی5” انجام دادم و البته هر کاری که تصمیم بگیرم با کمال تواضع و احترام انجام می دهم. چون تمام خویشانم و ارتباطم بریم ارزشمند و مهم هستند و به ویژه که آن ها از روی دلسوزی توصیه ای به من بکنند.

حالا اجازه دهید تا همینجا یک جمع بندی کوچک داشته باشیم:

بهترین شیوه در چنین مواقعی آن است که تمام اطلاعات دلسوزانه را دریافت کنیم و به خودمان اجازه دهیم تا اگر دردل این توصیه ها نکته مثبت و ارزشمندی است آن را انتخاب کرده و با پذیرش مسئولیت آن به آن عمل کنیم و البته این کار را یعنی دریافت و انتخاب را در کمال ادب و فروتنی انجام دهیم و احترام و قدردانی را هم در هر شرایطی در ارتباطمان جاری سازیم. ولی در هر حال مسئول نتایج انتخاب خودمان هستیم.

و اما نکته دومی که در چنین مواقعی باید به شدت به آن پایبند بود “تعهد به دفاع از فرد غایب است” این بسیار بسیار مهم است. به محض اینکه می شنوید که نزدیکان شما در حال بدگویی از فرد خاص هستند به آن ها یادآوری کنید که این کار “غیبت است” و شما نمی توانید این بدگویی را بجا یا نابجا گوش کنید. البته در صورت لزوم می توانید راجع به “فعل خاصی” سخن بگویید ولی اجازه بدگویی به هیچ کس را ندهید، این کار در دراز مدت به شما شخصیتی بی نظیر می بخشد، همه می دانند که هیچ کس در حضور شما اجازه بدگویی از کسی را ندارد و از این بابت خیالشان راحت است که هیچ کس بدگویی آن ها را پیش شما نخواهد کرد چون شما چنین اجازه ای را نمی دهید.

اما چطور می شود راجع به یک “تصمیم خاص” و یا یک “فعل خاص” صحبت کرد؟ فرض کنید شما می خواهید خانه ای بخرید. این خانه به جای اینکه نزدیک محله یا منزل مادرتان باشد در نزدیکی محله مادر همسرتان است. مادر شما برای اینکه نظر شما را تغییر دهد شروع به بدگویی از مادر همسرتان می کند و … شما باید ضمن همدلی و اینکه ناراحتی او قابل درک است و حتی اگر جمله درستی را در لابه لای جملاتش پیدا می کنید مسیر گفتگو را به سمتی ببرید که از “بدگویی” خارج شده و اگر انتقادی هست به رفتار خاصی متمرکز شود. مثلا اگر مادر شما نگران این است که نزدیکی به مادر شوهرتان باعث دوری شما از او شده و راجع به آن و اینکه این مسئله چقدر واقعی هست گفتگو کنید و به این ترتیب درس اول که همان دریافت اطلاعات مفید است را انجام دهید و در نهایت بهترین انتخاب و بهترین تصمیم را بگیرید.

بدون شک اجرای این دو اصل کاری است بسیار مشکل و نیازمند تمرین و تکرار و صبوری است.

خب حالا اجازه بدهید جمع بندی نهایی داشته باشیم:

به حرف دلسوزانه دیگران با دقت و همدلی گوش دهید و بعد بهترین انتخاب را با مسئولیت کامل، خودتان و فقط خودتان بگیرید و هرگز بدگویی از دیگران را تحمل نکنید ولی انتقاد و نقد فعل ها را با رعایت “دفاع از فرد غایب” انجام دهید.

موفق باشید.

جی۵ لاین . کام
نویسنده: مهدی مالکی نژاد
منبع تصویر:My lil venture

ما پاسخ خواهند داد، برای مطالعه کلیه پرسش و پاسخ ها به صفحه “لیست پرسش و پاسخ” مراجعه نموده و جهت ارسال سوالات خود به صفحه “ارسال سوال” مراجعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
22 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sadegh
sadegh
5 سال قبل

سلام وخسته نباشید من 37 سالمه ویه دختر 6ساله دارم من زندگیم خیلی خوبه ولی پدر مادرم خیلی دخالت میکنند یکی از این دخالتها که میگم نمیذارن زنم خونه مادرش بره میگه هفته یک بار بره میگن سر ساعت 5خونه باشه چون ما توی یه ساختمان زندگی میکنیم این شده مشکل اصلی زندگی من تو خدا یکی یه راه حل به من نشون بده ممنون میسم