زهری می خواهم که مادر شوهرم را کم کم بکشد…

جی5 لاین: دختری مجبور شد بعد از ازدواج با مادر شوهرش در یک خانه زندگی کند. مادرشوهر زنی تندخو و بداخلاق بود. آنها هر روز با هم دعوا می کردند و زندگی تلخی داشتند. دختر که  دیگر طاقتش طاق شده بود نزد یک عطار که دوست پدرش بود رفت و داستان زندگیش را برای او بازگو کرد، سپس از عطار تقاضا نمود که زهری به او بدهد که بتواند با آن مادر شوهرش را ذره ذره به کشتن دهد.

عطار به دختر دارویی داد و گفت که باید این دارو را هر روز در غذای مادر شوهرت بریزی و به او بخورانی. بعد از مدتی این زهر اثر خود را خواهد کرد و مادرشوهر از پا در خواهد آمد.

اما باید حواست باشد که او حتما غذا را بخورد و برای این کار باید غذا را با مهربانی به او بدهی که او شکی نکند و آن را تا آخر بخورد.

دختر پذیرفت و از همان روز شروع کرد به ریختن آن زهر در غذای پیرزن و بعد با مهربانی غذا را به مادر شوهر می خوراند. این روال هر روز و هر هفته تکرار می شده و دختر روز به روز با پیرزن مهربان تر می شد، مادرشوهر هم که تغییر رفتار و محبت عروس را می دید رفته رفته تغییر کرد و او هم دیگر با عروس بدرفتاری نمی کرد و هر روز با دختر مهربان تر می شد.

روزها گذشت تا اینکه روزی دختر با چشم گریان به پیش عطار رفت. گفت: دیگر نمی خواهم مادرشوهرم بمیرد! او را بسیار دوست می دارم و از اینکه این دارو را به او خورانده ام پشیمانم. خواهش می کنم پادزهر آن دارو را به من بدهید!

عطار لبخندی زد و گفت: پادزهری وجود ندارد چرا که اصلا زهری موجود نبوده! آن دارویی که من به تو دادم دارویی بی اثر است نه یک زهر. زهر در رفتار و ذهن تو بوده که حالا خارج شده است. تو با محبت زندگی را دوباره برای خود شیرین کرده ای.

جی۵ لاین . کام
منبع: پرشین من
بازنویسی: حوریه جعفری
بازنگری و انتشار: حمید توکلی کرمانی

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
8 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فايزه
فايزه
9 سال قبل

من از خونه واده ي شوهرم ب شدت متنفرم
امشب باعث كاري شدن كه زنگ زدم با گريه ب شوهرمو گفتم اگه منو نميخاست نميگرفتنم
خلاصه من واقعا بيه سم براي كشت ن مادر شوهرم مهتاجم
كمكم كنين لطفا

ل
ل
9 سال قبل

عالییییی چخ ممنون

سپیده ک-ل
سپیده ک-ل
9 سال قبل
پاسخ به  ل

عالللی بود من شوهرمو مادرشوهرمو دوس دارم