هوا سرد بود و کسی به زن توجهی نمی کرد

جی5 لاین: در یک روز برفی احمد در حال رانندگی به سمت خانه اش بود که دید ماشینی در کنار خیابان ایستاده و پیرزنی در حال دست تکان دادن و درخواست کمک از دیگران است. او به نیت کمک کردن به پیرزن ماشینش را متوقف کرد.
سر و وضع پیرزن و اتومبیل گرانقیمتش نشان می داد که باید از وضع مالی مطلوبی برخوردار باشد، او به احمد توضیح داد که یک ساعت است که اتومبیلش پنچر شده و در این مدت هیچکس حاضر به کمک به او نبوده است. احمد در حالی که به حرف های او گوش می داد شروع به تعویض لاستیک ماشین کرد. بعد از اتمام کار پیرزن رو به احمد گفت: اجازه دهید بخاطر این لطف بزرگ در این روز سرد، مبلغی را به شما بپردازم. احمد لبخندی زد و گفت: شما به من بدهکار نیستید، چند روز پیش شخصی به من کمک کرد و حالا من به شما، اگر واقعا دلتان می خواهد که کاری در حق من کرده باشد نگذارید زنجیره عشق به شما ختم شود.

پیرزن سوار بر اتومبیل خود به سوی یک فروشگاه حرکت کرد. بعد از اندکی خرید به خانم تحویلدار یک تراول چک داد. خانم تحویلدار میخواست که بقیه پولش را پس بدهد که پیر زن نگاهی به چهره خسته و شکم برآمده او که حاکی از باردار بودنش بود انداخت و گفت:”شما به من بدهکار نیستید. فقط خواهش میکنم که نگذارید زنجیره امید به شما ختم بشه.

زن تحویلدار بعد از اتمام ساعت کاری یاد پیرزن افتاد و درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود گوشی را برداشت و به همسرش پیغام داد:احمد جان امروز روز جالبی بود. احساس می کنم مشکلاتمان حل خواهد شد. حدس بزن چه اتفاقی افتاده!

جی5 لاین . کام
منبع اصلی: داستانک
منبع تصویر: sallasauto
بازنویسی : حوریه جعفری
بازنگری و انتشار: حمید توکلی کرمانی

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “راهنمای فیدبرنر” را مطالعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
12 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علی
علی
9 سال قبل

ناخودآگاه اشک اومد تو چشمام

p-a
p-a
10 سال قبل

زیباست .همین الان برا دو تا از دوستام ایمیلش کردم .