جی5 لاین: مردی با موتورسیکلت خود از مرز می گذشت. کیسه ای در پشت موتور قرار داشت. ماموران مرز کیسه را بازرسی کردند اما چیزی جز مشتی سنگ نیافتند.
چند روز بعد دوباره آن مرد از مرز عبور کرد و این بار هم کیسه اش پر از سنگ بود. این عبور و مرور از مرز همچنان ادامه داشت تا اینکه ماموران مرز به او شک کردند. اما هر بار در کیسه اش جز سنگ چیزی نمی یافتند.
بالاخره یک روز ماموران از او پرسیدند:” ما می دانیم که تو در حال قاچاق کردن چیزی هستی، اما هر بار که تو را بازرسی می کنیم چیزی جز سنگ پیدا نمی کنیم. اگر به ما بگویی که چه کار می کنی قول می دهیم که دستگیرت نکنیم.
مرد پاسخ داد:” ساده است کار من قاچاق موتور سیکلت های دزدی است.”
گاهی آنقدر به دنبال جواب های پیچیده می گردیم که اولین و ساه ترین جواب ها را نمی بینیم مانند داستان معلم یک کاغذ سفید با لکه سیاه را به تخته چسباند.
جی5 لاین . کام
منبع اصلی: کتاب داستانهایی به کوتاهی زندگی /ریچارد کوئک/انتشارات کتاب پنجره
منبع تصویر: Advrider
بازنویسی و انتشار: معصومه خداکرمی
هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.
درود بر کاشف موتور
دمش گرم
خوبه 🙂
معمولا ما همیشه ظاهر را نگاه می کنیم
خیلی جالب بود 😀
ممنونم حانیه جان.