چه چیزی فضای یک اتاق را پر می کند؟

جی۵ لاین: مردی پس از عمری تلاش و کوشش، ثروت کلانی به دست می آورد و اقدام به تاسیس یک شرکت تجاری بزرگ می کند. اما همین که سن و سالی از او می گذرد، نگران ثروت و آینده ی شرکت خود می شود، چون در دنیا فرزندی نداشت و به جز سه برادرزاده جوان خود فامیل  نزدیکی نداشت. روزی او سه برادرزاده اش را فرا می خواند:” من مشکلی دارم که هر یک از شما قادر به حل آن به بهترین وجه ممکن باشد صاحب ثروت من خواهد شد.” سپس به هر یک از آنها مقداری مساوی پول می دهد و می گوید:” با این پول چیزی بخرید که دفتر کار مرا کاملا پر کند. بیشتر از پولی هم که بهتان داده ام نباید خرج کنید. در ضمن، یادتان نرود که تا غروب آفتاب برگردید.” در تمام طول روز هر یک از برادرزاده ها به طور جداگانه می کوشند تا بر طبق دستورات عموی خود عمل کنند. سرانجام، عصر هر سه پیش عموی خود باز می گردند. برادرزاده ی اول چند کیسه ی بزرگ به درون دفتر کار عمویش هل می دهد و محتویات آن را که پر از اسفنج بود، بیرون می کشد. فضای اتاق پس از خالی شدن همه ی کیسه ها پر می شود. برادرزاده ی دوم پس از تمیز شدن دفتر کار، دسته دسته بادکنکهای پر شده از گاز هلیم می آورد و در دفتر کار قرار می دهد، به صورتی که بهتر و بیشتر از اسفنج فضای اتاق را پر می کند. برادرزاده ی سوم ساکت و نا امید کناری می ایستد، عمویش رو به او کرده و می پرسد” خب، بگو ببینم تو چه آوردی؟” برادرزاده ی سوم جواب می دهد:” عمو، من نصف پولی را که به من داده بودی، به خانواده ای دادم که دیشب خانه شان آتش گرفته بود. سپس باقی مانده ی پول را به مرکز حمایت از جوانانی دادم که در راه به آن برخوردم. با کمی پول که برایم باقی مانده بود این شمع و کبریت را خریدم.” و شمع را روشن کرد و نور درخشان آن همه ی اتاق را در بر گرفت. عموی پیر و مهربان در می یابد که شریف ترین فرد خانواده اش در مقابلش ایستاده است. او این برادرزاده را به خاطر استفاده بهتر از هدیه ی خود ستایش و تمجید می کند و ورود او را به شرکت تجاری خود خوشامد می گوید.

شما نور جهانید. هیچ کس چراغی را روشن نمی کند برای اینکه نورش تنها گوشه ای را روشن کند، بلکه آن را بر پایه ای قرار می دهد تا خانه ای را روشن کند. نتیجه: کوچک ترین چیزها اگر با عشق همراه شوند، بزرگ ترین چیزها را می سازند.