جی5 لاین: روزی مردی از اینکه فقیر بوده و از پول و ثروت بهره ای نداشت در حال گلایه کردن بود.
خردمندی او را دید و گفت: حاضری یکی از چشمانت را به قیمت هزار درهم بفروشی؟
مرد گفت: البته که نه! چشمانم را با هزاران درهم هم نمی فروشم.
خردمند گفت: دستانت را چه؟ آن ها را حاضرم به قیمتی خوب بخرم.
مرد فریاد زد: مگر دیوانه ام! هرگز اعضای بدنم را نمی فروشم!
خردمند گفت: پس هم اکنون خدا صدها هزار درهم در دامان تو قرار داده ولی تو بجای شکر آن اینطور ناشکری و گلایه می کنی!؟
خداوند به تو نعماتی داده است که خیلی از مردم از آن بی بهره اند پس شکرش را بجای بیاور تا به بیشتر از آن برسی.
جی5 لاین . کام
منبع اصلی: کتاب قصه هایی برای از بین بردن غصه ها/ مسعود لعلی/انتشارات بهار سبز
منبع تصویر: wikimadia
بازنویسی و انتشار: حوریه جعفری
- از یکی از شاگردانت خبری دارم شنیدنی!
- درمان چشم درد برایم خیلی خرج برداشت
- توی راهرو بودم که یک پیرزن بهم نزدیک شد
- دو برادر در مزرعه ای خانوادگی کار می کردند
هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.
خیلی با حال بود رشته ی فکری ادم را عوض میکند
🙂 🙂
از اینکه یکسری از افکار ما را با این موارد داستان ها تغییر میدهید سپاس گذارم…
🙂
نا شکر نباشیم. جالب بود داستانش
داستان های خیلی خوب وآموزنده وامیدبخشی دارید ممنون
[…] می کنم داستان چشمانت را به قیمت خوبی می خرم را […]