قفس تحمل

جی۵ لاین:استاد پیر معرفت بود و بسیاری از مردم عادی، از راه های دور و نزدیک نزد او می آمدند تا برای مشکلاتشان راه حل ارائه دهد. روزی مردی نزد پیر آمد و گفت:” که از زندگی زناشویی اش راضی نیست و فقط به خاطر مشکلات بعدی جرات و توان جدایی از همسرش را ندارد. مرد پرسید که آیا این تحمل اجباری رابطه زناشویی او و همسرش درست است و یا اینکه او می تواند راه حل دیگری برای خلاصی از این درد جانکاه پیدا کند؟! در دست مرد قفسی بود که داخل آن دو پرنده کوچک نگهداری می شدند. پیر دست دراز کرد و در قفس را باز کرد و هر دو پرنده را از قفس بیرون آورد و به سمت آسمان پرتاب کرد. یکی از پرنده ها پر کشید و مانند تیری که از چله کمان رها شود در فضا گم شد. اما پرنده  دوم در چند قدمی روی زمین فرود آمد و با اشتیاق فراوان دوباره به سمت قفس پر کشید و به زور خودش را از در کوچک قفس داخل آن انداخت! پیر لبخندی زد و هیچ نگفت. مرد در حالی که بابت از دست دادن پرنده اش آزرده شده بود با تلخی گفت:” پرنده ای که پرید و رفت ساکت ترین و زیباترین بود. در حالی که پرنده ای که برگشت بیشتر از همه آواز می خواند و خودش را به در و دیوار قفس می زد… همیشه فکر می کردم این که آواز غمگین می خواند بیشتر طالب رفتن است. اما غافل که ساکت ترین پرنده مشتاق رفتن بود. این دیگر چه حکایتی است نمی دانم! پیر لبخندی زد و گفت: هر دو پرنده چیزی را تحمل می کردند. آنکه رفت دوری از آزادی را تحمل می کرد و وقتش که رسید به سمت چیزی پر کشید که آرزویش را داشت! اما این دومی که آواز می خواند و از میله های قفس شکوه داشت خود تحمل کردن را را تحمل می کرد و دوست داشت. او دوباره به قفس بازگشت تا مبادا احساس ” تحمل کردن” را از دست بدهد! مرد نگاهی به پیر انداخت و در حالی که به آسمان خیره شده بود گفت:” یعنی می گویید من شبیه این پرنده ای هستم که قفس را انتخاب کرد؟!”پیر سری تکان داد و گفت:” تو از تحمل برای خود قفسی ساخته ای و در این قفس شروع کرده ای به آواز و شعر اندوهگین خواندن و از دیگران هم می خواهی در قفس بودن تو را تحسین و تایید کنند. حال آنکه بیشتر از همه تو اسیر قفس خودت هستی. پرنده ای که بخواهد برود راهش را می کشدو می رود و دیگر حتی به قفس فکر هم نمی کند! تو همهی این سال ها قفس زندگی ات را می پرستیدی و در عین حال بار سنگینی تحمل را نیز حمل می کردی. به همین سادگی.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:داستان های کوتاه از نویسندگان بزرگ و ناشناس/ حمید رضا غیوری/ انتشارات غیوری

نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید از انتشارات غیوری داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
3 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مازیارکوهپایه
مازیارکوهپایه
9 سال قبل

من منظور این داستان رو نفهمیدم دوستان اگه تشریح کنید واسم ممنون میشم

حمیدشهبازی
حمیدشهبازی
9 سال قبل

اعتقاد و توکل، سخت ترین و بدترین مشکلات را قابل حل می کند به طوری که در اکثر مصایب زندگی مورد استفاده واقع می شود و آنجایی که همه از درمان و حل مشکلات آنها درمانده ومستاصل میشوند اعتمادبه خدا همراه با توکل به قدرت الهی از راههای معنوی است که می تواند مشکلات آنها را حل کند.

معصومه
معصومه
9 سال قبل

کسی که اعتقاد دارد دیگران باید مشکلاتش را حل کنند؛

همانند کسی است که برای گذر از رودخانه منتظر است تا آب آن خشک شود!