سنگ بزرگ

جی۵ لاین: در روزگار قدیم، پادشاهی سنگ بزرگی را در وسط یک جاده ی اصلی قرار داد. سپس در گوشه ای پنهان شد تا ببیند چه کسی آن را از جلوی راه بر می دارد. برخی از بازرگانان ثروتمند وقتی با کالسکه های خود به کنار سنگ می رسیدند، آن را دور می زدند و به راه خود ادامه می دادند. بسیاری از آن ها نیز به شاه بد و بیراه می گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند؛ اما هیچ یک از آنان کاری به سنگ نداشتند! سپس یک مرد روستایی با کوله باری از سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین گذاشت و شانه اش را زیر سنگ قرار داد و سعی کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. بعد از زور زدن ها و عرق ریختن های زیاد بالاخره موفق شد. هنگامی که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آن ها را بر دوش بگیرد و به راهش ادامه دهد، متوجه کیسه ای شد که روی گونی سبزی ها جا خوش کرده بود. کیسه را باز کرد؛ پر از سکه های طلا بود و یادداشتی که: این سکه ها مال کسی است که سنگ را از جاده کنار بزند. شاه از آنجا دور شده بود.
نکته: بارها و بارها از کنار موانع زندگی گذشته ایم اما یک بار هم نشده که آن مانع را از سر راه دیگری برداریم. پس قدری به این داستان بیندیشیم تا ثمره ی زیبای کمک کردن رابعد از برداشتن مانعی از سر راه دیگری به خوبی حس کنیم. آن مرد روستایی چیزی را می دانست که بسیاری از ما نمیدانیم: هر مانعی فرصتی است!

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:پندهای قند پهلو جلد دوم/ مهندس حسین شکر ریز/ انتشارات فارابی
نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات فارابی داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم
مریم
9 سال قبل

نا برده رنج گنج میسر نمیشود..مزد ان گرفت همی جان برادر که کار کرد