زمان قحطی بود و مردم بسیار گرسنه بودند

جی5 لاین: زمان قحطی بود و مردم بسیار گرسنه بودند. همه چهره ها درهم و گرفته و زرد بود. مردم آنچنان تحت فشار بودند که برای رفع گرسنگی به حیوانات باربر خود هم رحم نمی کردند.

روزی هنگام گذر از کوچه ای دیدم که غلامِ یکی از ثروتمندان شهر سرحال و خوشحال در حال قدم زدن است. در آن قحطی و بی غذایی شادی غلام مرا متعجب ساخت. به او گفتم: چه چیز تو را اینگونه شاداب ساخته است؟ پاسخ داد: ارباب من مرد مرفه و ثروتمندی است. او در انبار خود به اندازه شش ماه دیگر آذوقه دارد. تا شش ماه دیگر هم حتما قحطی به پایان رسیده است. در زمانی که همه شهر از گرسنگی خواهند مرد ارباب به ما روزی خواهد داد. با این وصف چرا خوشحال نباشم؟

حرف غلام مرا به فکر واداشت. با خود گفتم: این غلام به انبار کوچک ارباب خود دلبسته است و پشتش به ذخیره شش ماهه آن گرم است، در حالی که من به روزی بی کران خدای خود دل خوش نیستم و اینگونه مستاصل و آشفته ام!

جی5 لاین . کام
منبع اصلی: مس وجود
منبع تصویر: The week
بازنویسی: حوریه جعفری
بازنگری و انتشار: حمید توکلی کرمانی

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
14 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حانیه
حانیه
12 سال قبل

خداوند به ما روزی می دهد اما ما رضا یت نمی دهیم. 🙁

هاجر جون
هاجر جون
12 سال قبل

ای روزگار :laugh:

هاجر جون
هاجر جون
12 سال قبل
پاسخ به  هاجر جون

ادم بیدرد چه کند…..
😀 😀 😀

منصوره کشاورز
منصوره کشاورز
12 سال قبل

بسیار جالب بود :-))

میترا توسلی
میترا توسلی
12 سال قبل

نیره جون نظر منو هم گفت! 🙂

نیره جعفری
نیره جعفری
12 سال قبل

خیلی جمله قشنگی بود پاراگراف آخر!واقعا گاهی آدمها به روزی خدای خودمون اطمینان نداریم و دلخوش نیستیم!!! :-/