رحمت خدا

جی۵ لاین: پیرمرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذایی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباسش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد: ای گشاینده ی گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای. پیرمرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و میرفت. یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و کندم ها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:

من تورا کی گفتم ای یار عزیز      کاین گره بگشای و گندم را بریز

آن گره را چون نیارستی گشود     کاین گره بگشودنت دیگر چه بود
پیرمرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است. پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود.

منبع تصویر:blog
منبع اصلی: اگر یک بار دیگر بدنیا می آمدم/ سیده سارا شفیعی/ انتشارات بهار سبز
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات بهار سبز  داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صدیق
صدیق
9 سال قبل

درک انتهای دریای لطف و رحمت خدا از توان وظرفیت اندیشه ی ناتوان ما انسانها گاهی آنقدر دشوار است که نمیدانیم کجا شکر کنیم و کجا ناسپاس باشیم. :shy: