جی۵ لاین: مردی نابینا درون قلعه ای گرفتار شده بود و نومیدانه می کوشید خودش را نجات دهد. چاره را در این دید که با لمس کردن دیوارها دری برای رهایی پیدا کند. پس گرداگرد قلعه را می گشت و با دقت به تمام دیوارها دست می کشید. هم چنان که پیش می رفت با چندین در بسته رو به رو شد. اما گویی تردید نداشت که سر انجام دری به رویش گشوده خواهد شد. پس به تلاش و جستجو ادامه داد. ناگهان برای لحظه ای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش می کرد لمس کند درست همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا می توانست رهایی اش را از درون قلعه به ارمغان آورد.پس آنگاه به جستجویی بی سر انجام، ادامه داد. بسیاری از ما از آغاز تولد تا زمان مر گ، در تکاپوی دستیابی به آزادی هستیم. متاسفانه گاه تلنگری شبیه خارش دست، لذت های گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم می کند.
- نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات بهار سبز داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.
دقیقا فرصتامونو همینطوری از دست میدم!
اره درسته.این مورد برای همه پیش میاد اما آدم دانا و باهوش کسی است؛ که بتواند هنگام خارش دست ،دستش را بخاروند اما وقتی خواست دوباره به حرکت ادامه دهد، یه خورده به مسیر عقب بازگشته و دوباره از همان جا مسیرش را شروع کند(این یه حرف کلی است و ممکنه در مورد تمام اتفاقات زندگی صدق نکنه.)