دختر کوچولوی بابا

جی5 لاین : برای دیدن والدینم همراه با پسر 3ماهه ام به منزلشان رفتم.

قرار بود چند شب پیششان بمانم چون خیلی وقت بود که آن ها را ندیده بودم .پسرم را گذاشتم شب را در هال بماند چون هم دمایش خوب بود و هم مادرم میخواست هر یکی دو ساعت به او سر بزند.

ولی من دلم میخواست بروم در اتاق خودم بخوابم و روی همان تخت دوران کودکی ام…خیلی دلم برایش تنگ شده بود.

شنیدم که پدر در سالن پذیرایی با ناراحتی قدم میزند بعد مادر هم به او پیوست و گفت:

شب سردیه…مطمئن هستی که اتاق خواب هوای مناسبی داره؟ بچه سرما نخوره…!

وانمود کردم که خوابیده ام تا عکس العمل پدر بزرگ را ببینم ولی خیلی زود فهمیدم که من همیشه دختر کوچولوی بابا هستم!

وقتی که او وارد اتاق شد در کمال تعجب مستقیم به سوی تخت من آمده و پتو را روی شانه هایم کشیده، می خواست قبل از خوابیدن از راحتی من مطمئن شود.

جی5 لاین . کام

منبع اصلی:  سوپ جوجه برای روح مادران/جک کنفیلد-مارک ویکتور هانسن/ گیسو ناصری/ نشر ثالث
منبع تصویر: Blog Spot

انتشار: ا.قربانی

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید. همچنین برای دیدن سایر داستان ها به صفحه لیست داستان های مثبت مراجعه کنید.

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
10 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرزانه واحد
11 سال قبل

از مزیت های دختر بودن اینه که میتونی دختر کوچولوی بابایی باشی 🙂