جوان به مسئولیت هایت بپرداز!

جی۵ لاین: جوانی به دیدار مربی خود آمد و گفت:” استاد ارجمند!کششی از درون مرا به سوی ترک دنیا و شناخت خدا می کشاند. برایم دعای خیر کنید!”استاد پرسید:” طرح و برنامه ات چیست؟” او پاسخ داد:” از حرفه ام استعفا کرده ام. می خواهم از همه قید و بند ها رها شوم و در سکوت و تنهایی در قله کوه زندگی کنم.” استاد پرسید: ” هیچ مسئولیت دیگری نداری؟” جوان پاسخ داد:” فقط مادر بزرگ سالخورده ام با من زندگی می کند و برایم غذا می پزد.” استاد گفت:” و اگر کارت را رها کنی چه کسی از او مراقبت می کند؟” جوان پاسخی نداشت. استاد او را اندرز داد که شناخت خداوند نیازی به ترک دنیا گزینی ندارد. آنکه در پی یافتنش هستی چندان از تو دور نیست. در خانه توست. همراه و درون قلب توست.از مادر بزرگ سالخورده ات نگهداری کن،کارهایت را به درستی انجام بده،نیت پاک داشته باش،خدا را پرستش کن و به کسی آزار نرسان!عشق و شوق به پروردگار را فریاد کن،چیزی نخواهد گذشت که خداوند خویش را بر تو متجلی خواهد کرد! جوان با بی میلی اندرزهای او را پذیرفت اما چند ماه بعد استادش نامه ای از او دریافت کرد که نوشته بود: ” دیگر نمی توانستم در برابر شوق به ترک دنیا تاب بیاورم. شغلم را رها کردم تا در کوهستانی آرام به مکاشفه بپردازم. در نخستین شب عزلت گزینی،خرس غول پیکری سر راهم سبز شد. با شتاب فراوان پا به فرار گذاشتم و به خانه برگشتم.اکنون بیکارم. لطفا بگویید چه کنم؟ هم کار و هم مادر بزرگم را از دست دادم و از گرسنگی در آستانه مرگم.”