اینجا بهشت است.

جی۵ لاین:مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو حیوانش پیش رفت.
پیاده‌روی طولانی را طی کردند. آفتاب تندبود و آنها عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده، دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود.رهگذر رو به مرد دروازه‌بان کرد: روز به خیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟دروازه‌بان: روز به خیر، اینجا بهشت است.
رهگذر : چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم. اسب وسگم هم تشنه هستند .
دروازه‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: شما می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید.ولی متأسفم. ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.
رهگذر ناراحت شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد.
پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.رهگذر گفت: روز به خیرمرد با سرش جواب داد.رهگذر گفت : ما خیلی تشنه‌ایم.، من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت:میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ، به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.رهگذر از مرد تشکر کرد. مرد گفت:هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید اینجا بیایید.
رهگذر گفت :می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
مرد گفت : بهشت.رهگذر :بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!مرد :آنجا بهشت نیست، دوزخ است.رهگذر حیران ماند:باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما سوء استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!مرد گفت :کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند….

منبع تصویر:blog
منبع اصلی:ارسالی از طرف دوست عزیزمان الهه

نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.
هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید.

برچسب ها: , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حمید شهبازی
حمید شهبازی
8 سال قبل

نتیجه ی اخلاقی این داستان این بود که هیچ وقت کسانی رو که شما رو در رسیدنتون به هدفتون کمک کرده اند زیر پا نزارین چون یه جایی نتیجه ی کارتون رو میبینین منظورم اینه که چه زیر پا بزارین چه نزارین نتیجه شو میبینید .مثل مردی که اگه حیووناشو ول کرده بود به جهنم میرفت ولی این کار رو انجام نداد و به بهشت رفت .