انگیزه

جی۵ لاین:حکایت می کنند که مردی در شهر کوچکی زندگی می کرد و به عنوان ماهیگیری بزرگ شهرت داشت. صبحها سوار قایق کوچکش به روی دریاچه می رفت و پس از کوتاه زمانی با قایقی پر از ماهی باز می گشت. روزی غریبه ای به شهر آمد و پرسید آیا می تواند روز بعد به اتفاق او به دریاچه برود. ماهیگیر جواب داد:” بله ، حتما، ساعت پنج صبح در اسکله تو را می بینم.” صبح روز بعد، دو مرد تا نقاط دور دست دریاچه رفتند، در حالی که روی دریاچه حرکت می کردند، غریبه متوجه شد که ماهیگیر وسیله ای برای ماهیگیری به همراه ندارد. تنها یک جعبه ی زنگار گرفته داشت و یک تور. ماهیگیر وقتی موتور را خاموش کرد، در جعبه را باز کرد و از آن دینامیتی بیرون آورد. کبریتی کشید و دینامیت را روشن کرد، بعد آن را به میان آب پرتاب نمود. لحظاتی بعد دینامیت با صدای مهیب منفجر شد و ماهیگیر تورش را روی آب انداخت تا ماهیها را جمع آوری کند. در این زمینه غریبه دست در جیب فرو برد و بازوبندی از آن بیرون کشید که رویش نوشته شده بود:” شکاربان، تو باز داشتی؟” حرفهای غریبه تاثیری در ماهیگیر نداشت، از درون جعبه دینامیت دیگری بیرون آورد و آن را آتش زد و آن قدر در دست خود نگاه داشت تا فتیله سوخت و به انتها رسید. بعد دینامیت را به دست شکاربان داد و گفت:” می خواهی آنجا بنشینی یا ماهی بگیری؟!” نکته: انسانهای موفق نیازی به فتیله ی روشن ندارند تا انگیزه ای پیدا کنند. موفقها از درون خود انگیزه می گیرند. اگر منتظر بمانیم که به انگیزه بدهند، وقتی مربی، یا فردی الهام بخش از راه نمی رسد چه اتفاقی می افتد؟ به برنامه ای بهتر از این احتیاج داریم.