اضطراب و دلواپسی

جی۵ لاین: داستانی درباره ی پیرزنی که با اتوبوس سفر می کرد، شنیده ام. پیرزن بسیار مضطرب بود و دائما با ترس و لرز از راننده سوال می کرد که اکنون کجا هستند و راننده ی اتوبوس کجا توقف کرده است؟ غریبه ای در کنار پیرزن نشسته بود و با دیدن نگرانی بیش از حد پیرزن به او گفت:” نگران نباش، هر کجا که می ایستیم راهنمای اتوبوس نام آن مکان را اعلام می کند. اگر این شما را آرام نمی کند و هنوز هم نگران هستید، می توانم راهنمای اتوبوس را صدا کنم تا به او بگویید که کجا می خواهید پیاده شوید. او مراقب خواهد بود تا شما از مقصدتان جا نمانید. پس راحت باشید.” غریبه، راهنمای اتوبوس را صدا کرد. پیرزن را به او نشان داد و از او خواست تا نشانی پیرزن را بپرسد و مراقبش باشد که مبادا از مقصدش جا بماند.پیرزن گفت:” من نمی خواهم اشتباهی پیاده شوم و یا خدای نکرده از مقصدم جا بمانم، زیرا عجله دارم.” راهنمای اتوبوس گفت:” نگران نباشید. من مقصد تان را یادداشت می کنم و بدون اینکه شما از من یا راننده سوالی بکنید، صدایتان خواهم زد. در ضمن، قبل از رسیدن به مقصدتان، شخصا نزدتان می آیم تا رسیدن به مقصد را گوشزد کنم. پس کاملا آرام باشید و بگویید مقصدتان کجاست؟” پیرزن عرق ریزان و نگران با ترس گفت:” اوه، بسیار متشکرم.لطفا یادداشت کنید؛ می خواهم آخرین ایستگاه، یعنی ترمینال اتوبوس ها پیاده شوم.”

نکته: زمانی که نگرانید، ناخودآگاه کم ظرفیت می شوید و عقلتان به درستی کار نمی کند. نفس یعنی دلواپسی، نفس کوله بار پریشانی را حمل می کند و کاملا زائد است. نگرانی و اضطراب راه انرژی هایتان را می بندند و آگاهی تان را متلاشی می کنند،یعنی شما بسته و بسته تر می شوید و این برای تکامل یافتن، کاملا خطرناک است. حال اگر در آخرین ایستگاه پیاده می شوید، پس چرا این قدر نگران هستید؟ چگونه ممکن است که از آن جا بمانید؟ هستی دائما در حال حرکت است، حرکت به سوی بالاترین نقطه یعنی تکامل. شما قسمتی از هستی می باشید، نیازی به خواسته های شخصی و جاه طلبی مستقلانه نیست. فقط آرامش داشته باشید. تمامی اسرار روشن بینی در همین نکته است:” در عمیق ترین نقطه، آرامش اتفاق می افتد.”

نتیجه:
بعضی از ماها، زندگی مون  صرف انتظار کشیدن برای این می شه که دیگران به تعهداتی که ازشون انتظار داریم عمل کنن. اونقدر نگران کارهایی که دیگران انجام می دن هستیم که خودمون عملا هیچ کاری انجام نمی دیم!
بهتره که به انتظار کشیدن پایان بدیم و خودمون شروع کنیم…

جی۵ لاین . کام

منبع تصویر:blog
منبع اصلی: زیر خاکی جلد دوم/ سعید گل محمدی/ انتشارات آسیم
  •  نظرتون رو بفرستیدو اگر از دیدگاه دوستان دیگه هم خوشتون اومد،برای تأیید روی علامت + کلیک کنید.

هر روزساعت۷صبح یک داستان مثبت درجی۵لاین منتشر میشود.برای دریافت آن در ایمیلتان“فیدبرنر”را مطالعه فرمایید. برای مطالعه ی کلیه ی داستان های مثبت این کتاب می توانید خرید ازانتشارات آسیم داشته باشید تا علاوه برحمایت ازمولف گرانقدر در توسعه ی مثبت اندیشی بکوشیم.

برچسب ها: , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازنین
نازنین
9 سال قبل

همه ما آگاهیم که مقصدمان کجاست ولی همیشه نگران هستیم که در رسیدن به مقصد مانع وجود داشته باشد حالا این مانع می تواند تفکرات منفی ما باشد این تفکرات منفی شاید حاصل یک تجربه تلخ باشد یا حاصل یک خاطره تلخ از اطرافیان. این تجربه تلخ در ذهن ما جا خوش کرده است و ما نیز با مرور آن لذت کاذب می بریم حاضر نیستیم این حاطره در جایی از ذهن حداقل مخفی کنیم تا بتوانیم با آرامش بیشتر به راهمان ادامه دهیم. ذهن خود را درگیر کرده و مدام به خود می گوییم نکند این اتفاق بار دیگر… بیشتر بخوانید

مه نیک
9 سال قبل

تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی.همیشه سهمت را بخواه و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند. برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند. برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد. هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها بخواه قلبت را معاینه کنند . دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!… بیشتر بخوانید