آیا مایلی به الهه خون اهدا کنی؟

جی5 لاین: سالها پیش وقتی به عنوان داوطلب در بیمارستانی کار می کردم با دختری کوچک به نام الهه آشنا شدم که از بیماری نادر و سختی رنج می برد. تنها شانس بهبودی اش تزریق خون از برادر بزرگترش آرمان بود که فقط 5 سال داشت. در حقیقت برادرش به طور معجزه آسایی از همان بیماری جان سالم به در برده بود و استفاده از پادتن های لازم برای مبارزه با بیماری تنها از این طریق ممکن بود.

بدین منظور دکتر اوضاع را برای آرمان شرح داد و از او پرسید: آیا مایلی به الهه خون اهدا کنی؟

من او را دیدم که برای لحظه ای درنگ کرد و سپس نفس عمیقی کشید و گفت: بله، اگر جان او را نجات میدهد من قبول می کنم.

در حین انتقال خون همگی ما و پسرک که روی تخت دراز کشیده بود لبخندزنان می دانستیم که خون تازه شادابی و نشاط را به صورت الهه بازمی گرداند.

بعد از اتمام انتقال خون ما به آرمان کوچولو گفتیم که می تواند از تخت پایین بیاید. او با تعجب به اطراف نگاه کرد و گفت: من هنوز زنده ام؟ می توانم بدون خون زندگی کنم؟

در حقیقت پسر کوچک صحبتهای دکتر را اشتباه متوجه شده بود . تصور او این بود که برای زنده ماندن خواهرش باید تمام خونش را اهدا کند.

جی5 لاین . کام
منبع اصلی: gateway to jesus
منبع تصویر: apkhub
ترجمه:  فیروزه جمشیدی
بازنویسی و انتشار: حوریه جعفری

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
19 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حانیه جعفری
حانیه جعفری
12 سال قبل

چه فداکار، چه مهربان!

میترا توسلی
میترا توسلی
12 سال قبل

خیلی مظلوم و ناز بوده پسره، عکسه هم خیلی بامزست 🙂

امید
امید
12 سال قبل

می بینید پسرا چقدر ساده هستند! :))
مرسی داستان خوبی بود.

نیره جعفری
نیره جعفری
12 سال قبل

واااااااااااااای!چه روح بزرگی داشته با تمام بچه گی اش! گاهی بچه ها خیلی بیشتر از ما آدم بزرگ ها می فهمند و روح بزرگی دارند و بخشنده اند 😉

حمیده ابراهیمی
حمیده ابراهیمی
12 سال قبل

خیلی جالب بود. 🙂

میترا توسلی
میترا توسلی
12 سال قبل

شما اسمتون آشناس واسه من 🙂