اتومبیلم لیز خورد و چندین بار چرخید

جی5 لاین: در یک روز بارانی تصادف وحشتناکی داشتم. آخرین چیزی که به یاد دارم این بود که اتومبیلم لیز خورد و چندین بار چرخید.  زمانی به هوش آمدم چهار روز از زمان تصادف گذشته […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

آمده ام اینجا که کمی غذا از شما درخواست کنم

جی5 لاین: زن و شوهری بر سر سفره غذا نشسته بودند که ناگهان فقیری در خانه شان را زد و گفت: فقیری گرسنه هستم. عطر غذایتان به مشامم رسید. آمده ام اینجا که کمی غذا […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

زمان قحطی بود و مردم بسیار گرسنه بودند

جی5 لاین: زمان قحطی بود و مردم بسیار گرسنه بودند. همه چهره ها درهم و گرفته و زرد بود. مردم آنچنان تحت فشار بودند که برای رفع گرسنگی به حیوانات باربر خود هم رحم نمی […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

تنها یک نفر میان ما بود که با دیگران خو نمی گرفت

جی5 لاین: با چند نفر از دوستانم قرار گذاشتیم که با تور مسافرتی به جنگلی در کانادا سفر کنیم. 25 نفر دیگر هم همراه ما بودند. اکثرا زن و شوهرهای عاشق سفر و چند نفری […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

دختر بچه ای که به ویترین مغازه خیره شده و بغض کرده بود

جی5 لاین: دو روز مانده بود به تولد مادرم. بخاطر مشغله کاری نمی توانستم به دیدنش بروم و حضورا تولدش را تبریک بگویم. از این رو تصمیم گرفتم که هدیه ای برایش پست کنم و […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

به این فکر می کردم چطور ممکن است دوام بیاورم

جی5 لاین: حدود چهار سال پیش از محل کارم اخراج شدم. در یک کارخانه مواد غذایی مشغول به کار بودم که  متاسفانه به علت فروش کم و رکود بازار ورشکست شده و مجبور گشت تعدا […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

برنده کسی است که مستقیم ترین خط را با قدم هایش ایجاد کند

جی5 لاین: هوا ابری بود و برف می بارید. معلم که دید دانش آموزان کسل و خواب آلود به نظر می رسند برای رفع کسالت آن ها ایده ای به ذهنش رسید و بچه ها […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

خود را باهوش می دانست و می خواست بر مسند وزارت بنشیند

جی5 لاین: در سرزمینی پادشاهی بود که وزیری خردمند و باهوش داشت. پادشاه همیشه و برای هر کاری با وزیر مشورت می کرد و نظراتش را اعمال می نمود. خیلی از درباریان این نزدیکی وزیر […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

در جنگ جهانی اول در حالی که نیمی از شب گذشته بود

جی5 لاین: در جنگ جهانی اول در حالی که نیمی از شب گذشته بود ارتش انگلستان در حال عملیات در جنگل بودند که ناگهان یکی از سربازها درون باتلاق افتاد. فرصتی برای نجات وی نبود و […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

آیا در خانه ات بالشی از پر داری؟

جی5 لاین: در شهر کوچکی مردی زندگی می کرد به نام جمشید که صفات خوب بسیاری داشت ولی یک اخلاق زننده و بد هم داشت و آن این بود که زیاد در مورد مردم صحبت […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

ازت متنفرم خانم معلم!

جی5 لاین: من معلم کلاس چهارم دبستان هستم. به یاد دارم چند سال پیش دراولین روز شروع مدارس وقتی مدیر لیست اسامی شاگردانم را به دستم داد سایر معلمین به حالم تاسف خوردند چرا که مشاهده کردند مجید صفاری […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

توماس ادیسون: مادرت کجاست؟

جی5 لاین: آزمایشگاه توماس ادیسون در حال سوختن بود. از آنجاییکه ساختمان از بتن ساخته شده و ضد آتش به نظر می رسید ادیسون آن را به طور کامل بیمه نکرده بود بنابراین خسارت زیادی […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

مهران، پسرم صدایم رو می شنوی؟

جی5 لاین: از زمانی که مهران پا به میانسالی گذاشته بود چندسالی می گذشت. گرفتن مدرک دانشگاهی از بهترین دانشگاه کشور، انتخاب یک شغل خوب و تجربه کافی او را به یک انسان موفق در […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

آلفرد از مشاهده تیتر روزنامه صبح شگفت زده شد.

جی5 لاین: لودویک برادر آلفرد فوت کرده بود اما روزنامه ها به اشتباه گمان بردند که فرد فوت شده آلفرد است. از این رو زمانی که او روزنامه های صبح را ورق می زد از […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

حتی گاو و گوسفند هم حاضر به خوردن آنها نیستند

جی5 لاین: روزی شیوانا همراه شاگردانش در حال عبور از کنار مزرعه ای بود. صاحب مزرعه به محض مشاهده شیوانا از آنها دعوت کرد تا به خانه او بروند و قدری استراحت کنند. شیوانا پذیرفت […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب

جیغ بلند یکی از پسربچه ها افکار آن دو را بر هم زد

جی5 لاین: پدر بزرگ و نوه کوچکش آرین در حال قدم زدن در پارک بودند که به حوض وسط پارک رسیدند، سر و صدای پسر بچه هایی که مسابقه قایقرانی راه انداخته بودند توجه آنها […]

دیدگاه مفید - ادامه مطلب