تو نمی خواهی ازدواج کنی؟

جی5 لاین: روزی یکی از دوستان ملانصرالدین نزد او آمد و گفت: تو نمی خواهی ازدواج کنی؟ آیا اصلا تا به حال به فکر ازدواج بوده ای؟
ملا جواب داد: آری. در زمان جوانی در پی زن بودم و می خواستم ازدواج کنم. از این رو به شهری دور در یونان رفتم و در آنجا دختری بسیار زیبا یافتم. اما چون با ایمان و عاقل نبود با او ازدواج نکردم.
سپس به عراق رفتم و در آنجا دختری با ایمان یافتم ولی زیبا نبود.
بعد از آن به شیراز رفتم. در آنجا دختری پیدا کردم که هم زیبا بود، هم با ایمان بود و هم عاقل.
دوست ملا فریاد زد: دیوانه! چرا با اون ازدواج نکردی؟
ملا جواب داد: زیرا او نیز به دنبال مردی کامل بود.

جی5 لاین . کام
منبع اصلی: کتاب قصه هایی برای پدران،فرزندان،نوه ها/پائولو کوئلیو/آرش حجازی/نشر کاروان
منبع تصویر: Les receptions Tendances
ارسال کننده: بهزاد اسکوئی
بازنویسی و انتشار: حوریه جعفری

هر روز، ساعت ۷ صبح یک داستان مثبت در جی۵ لاین منتشر خواهد شد، اگر می خواهید روزی یک داستان انرژی بخش به ایمیل شما ارسال شود، صفحه “فیدبرنر” را مطالعه فرمایید!

برچسب ها: , , , , , , , , , , , , ,

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
guest
11 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
کاربران ناشناس
کاربران ناشناس
10 سال قبل

نننن

فرشته زماني
فرشته زماني
10 سال قبل

خيلي جالب بود